1. Horse sense is the thing a horse has which keeps it from betting on people. W. C. Fields
[ترجمه گوگل]حس اسبی چیزی است که اسب دارد و آن را از شرط بندی روی مردم باز می دارد W C Fields
[ترجمه ترگمان]حس اسب چیزی است که اسب آن را از شرط بندی روی مردم نگه می دارد دبلیو ج زمینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Maud talked with a mixture of pedantry and horse sense that impressed him as singular and forcible.
[ترجمه گوگل]مود با آمیزهای از اسبدوستی و حس اسبسواری صحبت میکرد که او را منحصر به فرد و اجباری میکرد
[ترجمه ترگمان]Maud با مخلوطی از فضل فروشی و horse سخن می گفت که او را به همان اندازه عجیب و غریب تحت تاثیر قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It's a shame you don't have any horse sense.
4. Grandpa knows a lot of horse sense.
[ترجمه گوگل]پدربزرگ حس اسب را زیاد می داند
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ با عقل جور در میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Young people nowadays just don't have any horse sense.
[ترجمه گوگل]جوانان امروزی هیچ حس اسب سواری ندارند
[ترجمه ترگمان]جوان ها این روزها با عقل جور در نمی آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It was the age of horse sense and the quack.
7. Flaming enthusiasm, backed horse sense and persistence, is the quality that most frequently makes for success.
[ترجمه گوگل]شور و شوق شعله ور، حس اسب پشتوانه و پشتکار، کیفیتی است که اغلب باعث موفقیت می شود
[ترجمه ترگمان]این شور و اشتیاق، احساس اسب مورد حمایت و پایداری، کیفیتی است که اغلب برای موفقیت به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She's got too much horse sense to believe his story.
[ترجمه گوگل]او بیش از حد حس اسب سواری دارد که داستان او را باور نمی کند
[ترجمه ترگمان]او بیش از اندازه شعور دارد که داستان خود را باور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Is it horse sense of historical facts?
[ترجمه گوگل]آیا این حس اسبی از حقایق تاریخی است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این حس حقایق تاریخی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Arthur looked at Flute's cross face and thought longingly of Fred's horse sense at dress rehearsals.
[ترجمه گوگل]آرتور به صورت ضربدری فلوت نگاه کرد و با حسرت به حس اسب فرد در تمرینات لباس فکر کرد
[ترجمه ترگمان]آرتور با حسرت به چهره درهم کشیده Flute نگاه کرد و با حسرت اسب را در تمرین لباس دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Though his wife is very impractical, John fortunately has a lot of good horse sense.
[ترجمه گوگل]اگرچه همسرش بسیار غیر عملی است، اما خوشبختانه جان از حس اسب سواری بسیار خوبی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]با اینکه همسر او بسیار غیرعملی است، اما جان خوشبختانه اسب خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید