horse around

/hɔrs əˈraʊnd//hɔːs əˈraʊnd/

(خودمانی) شوخی خرکی کردن، نره خر بازی درآوردن، جست و خیز کردن، وقت تلف کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) to engage in frivolous or boisterous play.

جمله های نمونه

1. He fell through the window while horsing around with some friends.
[ترجمه امیر حسین] او هنگام شوخی خرکی کردن با دوستان از پنجره افتاد
|
[ترجمه Homa] اون موقع ای که داشت با دوستاش شوخی خرکی میکرد از پنجره افتاد پایین
|
[ترجمه گوگل]او در حالی که با چند نفر از دوستانش در حال اسب سواری بود از پنجره سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]او با چند تا از دوستانش از پنجره بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She walked the horse around the ring.
[ترجمه گوگل]اسب را دور حلقه راه می‌رفت
[ترجمه ترگمان]اسب را دور حلقه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He breezed the horse around the track.
[ترجمه گوگل]او اسب را در اطراف مسیر وزش داد
[ترجمه ترگمان]به سرعت به طرف اسب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let's get down to basics and stop horsing around.
[ترجمه گوگل]بیایید به اصول اولیه بپردازیم و اسب سواری را کنار بگذاریم
[ترجمه ترگمان]بیایید اصول اولیه را پیاده کنیم و آن را رها کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stop horsing around - you'll break something!
[ترجمه گوگل]اسب سواری را متوقف کنید - چیزی را خواهید شکست!
[ترجمه ترگمان]بازی رو تموم کن - یه چیزی رو می شکنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was horsing around in the kitchen and broke my favourite bowl.
[ترجمه گوگل]او با اسب در آشپزخانه چرخید و کاسه مورد علاقه من را شکست
[ترجمه ترگمان]او در آشپزخانه مشغول بازی کردن بود و کاسه محبوب من را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I hope you don't mind if my friends horse around after dinner.
[ترجمه گوگل]امیدوارم ناراحت نشوید که دوستان من بعد از شام اسب سواری کنند
[ترجمه ترگمان]امیدوارم اشکالی نداشته باشه که بعد از شام دوستای من دور هم جمع بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But then she jerked her horse around savagely, and wheeled off with her escort in pursuit.
[ترجمه گوگل]اما سپس اسبش را به طرز وحشیانه ای به اطراف تکان داد و با اسکورتش در تعقیب چرخید
[ترجمه ترگمان]اما بعد با عصبانیت اسبش را به کناری کشید و با اسکورت او را تعقیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His kids can horse around by watching the game from the ball's point of view.
[ترجمه گوگل]بچه های او می توانند با تماشای بازی از زاویه دید توپ، اسب سواری کنند
[ترجمه ترگمان]کودکان او می توانند با نگاه کردن به بازی از نقطه نظر توپ اسب را دور بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cabby began to turn the horse around.
[ترجمه گوگل]تاکسی شروع به چرخاندن اسب کرد
[ترجمه ترگمان]راننده cabby اسب را دور زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I horse around quite a lot, just to keep from getting bored.
[ترجمه گوگل]من خیلی دور و برم اسب سواری می کنم، فقط برای اینکه خسته نشم
[ترجمه ترگمان]من زیاد دور و بر اسب نیستم، فقط برای اینکه خسته بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With that, Thomas Jefferson turned horse around and made his way back to the White House.
[ترجمه گوگل]با آن، توماس جفرسون اسب را برگرداند و راه خود را به کاخ سفید باز کرد
[ترجمه ترگمان]با آن، توماس جفرسون اسب را برگرداند و راهش را به کاخ سفید باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After the race, walk the horse around for a time to cool him off.
[ترجمه گوگل]پس از مسابقه، اسب را برای مدتی در اطراف قدم بزنید تا او را خنک کنید
[ترجمه ترگمان]بعد از مسابقه، اسب رو برای یه مدتی دور بزن تا خنک شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The boy breezed the horse around the track.
[ترجمه گوگل]پسر اسب را در اطراف مسیر وزش داد
[ترجمه ترگمان]پسر به سرعت اسب را دور زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

To play in a loud way!
بازیگوشی کردن
ورجه ورجه کردن
کرم ریختن
بازیگوشی کردن.
شرتی کاری کردن
شوخی خرکی کردن
مسخره بازی کردن، شوخی وشیطنت کردن
بازی گوشی کردن
خودت رو نشون دادن
شیطونی کردن!

بپرس