horrify

/ˈhɔːrəˌfaɪ//ˈhɒrɪfaɪ/

معنی: ترساندن، وحشت زده کردن، هول دادن، بهراس انداختن، به بیم انداختن
معانی دیگر: دهشت زده کردن، (عامیانه) مشمئز کردن، مرعوب و منزجر کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: horrifies, horrifying, horrified
مشتقات: horrified (adj.), horrifyingly (adv.)
• : تعریف: to cause feelings of horror in; frighten, shock, or appall.
مشابه: appall, revolt

- The grisly accident horrified the witnesses.
[ترجمه گوگل] این حادثه وحشتناک شاهدان را وحشت زده کرد
[ترجمه ترگمان] این حادثه هولناک، شاهدی را که از آن وحشت کرده بود به وحشت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The memories of what he'd seen in the war horrified him.
[ترجمه گوگل] خاطرات آنچه در جنگ دیده بود او را به وحشت انداخت
[ترجمه ترگمان] خاطراتی که در جنگ دیده بود او را می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We were horrified at the conditions prevailing in local prisons.
[ترجمه گوگل]ما از شرایط حاکم در زندان های محلی وحشت داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما از شرایط حاکم بر زندان های محلی وحشت داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They were horrified by the outrage before their eyes.
[ترجمه گوگل]آنها از خشم جلوی چشمانشان وحشت زده شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها از خشم در برابر چشمانشان وحشت زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We were horrified by what we saw.
[ترجمه گوگل]از چیزی که دیدیم وحشت کردیم
[ترجمه ترگمان]از چیزی که دیدیم وحشت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He went to great pains to show how horrifying the war was.
[ترجمه گوگل]او تلاش زیادی کرد تا نشان دهد که جنگ چقدر وحشتناک است
[ترجمه ترگمان]او به خود زحمت نشان می داد تا نشان دهد که جنگ چقدر وحشتناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His family were horrified by the change.
[ترجمه گوگل]خانواده او از این تغییر وحشت کردند
[ترجمه ترگمان]خانواده اش از این تغییر وحشت کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The possibility of war is too horrifying to contemplate.
[ترجمه گوگل]احتمال جنگ خیلی وحشتناک است که نمی توان فکر کرد
[ترجمه ترگمان]احتمال جنگ خیلی ترسناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was horrified by the news.
[ترجمه گوگل]از این خبر وحشت کردم
[ترجمه ترگمان]از این خبر وحشت زده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was horrified at the thought of his son prancing about on a stage in tights.
[ترجمه گوگل]او از فکر این که پسرش با جوراب شلواری روی صحنه می‌چرخد، وحشت کرده بود
[ترجمه ترگمان]از فکر پسرش که با لباس تنگ پوشیده شده بود وحشت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This news will horrify my parents.
[ترجمه گوگل]این خبر پدر و مادرم را وحشتناک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این خبر پدر و مادرم را به وحشت می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Henry was horrified by what had happened.
[ترجمه گوگل]هنری از اتفاقی که افتاده بود وحشت زده شد
[ترجمه ترگمان]هنری از اتفاقی که افتاده بود وحشت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Even the police were horrified at the macabre nature of the killings.
[ترجمه گوگل]حتی پلیس نیز از ماهیت وحشتناک این قتل ها وحشت کرده بود
[ترجمه ترگمان]حتی پلیس از ماهیت خوفناک این کشتارها بیمناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The whole country was horrified by the killings.
[ترجمه گوگل]تمام کشور از این کشتار وحشت زده شد
[ترجمه ترگمان]کل کشور از این کشتارها به وحشت افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It horrified her to think that he had killed someone.
[ترجمه گوگل]فکر اینکه او کسی را کشته است او را وحشت زده کرد
[ترجمه ترگمان]او را به وحشت انداخت که فکر کند کسی را کشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They stared in horrified fascination as the snake approached.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن مار، آنها با شیفتگی وحشتناک خیره شدند
[ترجمه ترگمان]همچنان که ماری نزدیک می شد مات و مبهوت به او خیره شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She was horrified to discover that he loved Rose.
[ترجمه گوگل]وقتی فهمید که او عاشق رز است، وحشت کرد
[ترجمه ترگمان]از اینکه رز ماری را دوست دارد وحشت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترساندن (فعل)
bash, abhor, scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, fray, shock, fright, shore, huff, awe, appal, appall, spook, tremble, daunt, threaten, buffalo, bullyrag, cow, horrify

وحشت زده کردن (فعل)
panic, horrify, terrify

هول دادن (فعل)
horrify

بهراس انداختن (فعل)
horrify

به بیم انداختن (فعل)
horrify

انگلیسی به انگلیسی

• cause to feel horror; mortify, make aghast, shock
if you are horrified by something, it makes you feel alarmed and upset.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : horrify
اسم ( noun ) : horror
صفت ( adjective ) : horrific / horrifying / horrified / horrible
قید ( adverb ) : horrifically/ horrifyingly / horribly
ترساندن - وحشت زده کردن

بپرس