horrid

/ˈhɔːrəd//ˈhɒrɪd/

معنی: زشت، ترسناک، نفرت انگیز، نامطبوع، سهمناک
معانی دیگر: هولناک (و تنفر انگیز)، ترسناک و زننده، مشمئز کننده، (بسیار) بد، ناخوشایند، کریه، (در اصل) دارای موهای زبر و سیخ، سیخ موی، زمخت، مهیب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: horridly (adv.), horridness (n.)
(1) تعریف: causing or tending to cause horror; dreadful; hideous.
مشابه: dread, dreadful, gruesome, hideous, horrendous, horrible, macabre

- The villain wore a horrid grin.
[ترجمه گوگل] شرور پوزخند وحشتناکی زد
[ترجمه ترگمان] مرد شرور پوزخندی زد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: very unpleasant or disagreeable.
متضاد: delightful
مشابه: abominable, beastly, dreadful, horrendous, horrible

- We made the trip in horrid weather, with icy roads all the way.
[ترجمه گوگل] ما سفر را در هوای وحشتناک انجام دادیم، با جاده های یخ زده تمام راه
[ترجمه ترگمان] این سفر را با جاده های سرد و جاده های یخ زده راه انداختیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She thinks her little brother is a horrid pest.
[ترجمه گوگل] او فکر می کند برادر کوچکش یک آفت وحشتناک است
[ترجمه ترگمان] او فکر می کند که برادر کوچکش یک طاعون هولناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I thought he would be a little understanding, but he was just horrid about the whole thing.
[ترجمه گوگل] من فکر می کردم که او کمی درک می کند، اما او فقط از همه چیز وحشتناک بود
[ترجمه ترگمان] من فکر می کردم که او کمی درک می کند، اما از همه چیز نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You were horrid to your grandmother just now; you need to go and apologize.
[ترجمه گوگل] تو همین الان برای مادربزرگت وحشتناک بودی باید بری و عذرخواهی کنی
[ترجمه ترگمان] تو همین الان با مادربزرگت بدرفتاری کردی، باید بری و عذرخواهی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the horrid face of the man-eating creature from mars
قیافه ی وحشتناک موجود آدمخوار از کره ی مریخ

2. he is a horrid person
او آدم بسیار ناخوشایندی است.

3. her cooking was horrid
دست پخت او تهوع آور بود.

4. Janey avoided staring at the horrid man's face.
[ترجمه گوگل]جینی از خیره شدن به چهره مرد وحشتناک اجتناب کرد
[ترجمه ترگمان]جینی از نگاه کردن به صورت مرد وحشتناک خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is simply horrid the way cars pollute the air we breathe.
[ترجمه گوگل]این که اتومبیل ها هوایی را که تنفس می کنیم بسیار وحشتناک است
[ترجمه ترگمان]درست مثل این است که ماشین ها هوایی را که تنفس می کنیم آلوده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When Mary was good, she was very good, but when she was bad, she was horrid.
[ترجمه گوگل]وقتی مریم خوب بود، خیلی خوب بود، اما وقتی بد بود، وحشتناک بود
[ترجمه ترگمان]وقتی مری خوب بود، خیلی خوب بود، اما وقتی حالش بد بود، وحشتناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I must have been a horrid little girl.
[ترجمه گوگل]من باید یک دختر کوچک وحشتناک بودم
[ترجمه ترگمان]باید دختر بدی می شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't be horrid to me!
[ترجمه امیر] از من متنفر نباشد
|
[ترجمه زهرا] از من نترسید
|
[ترجمه گوگل]برای من ترسناک نباش!
[ترجمه ترگمان]با من بدرفتاری نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What a horrid smell!
[ترجمه Neda] چه بوی وحشتناکی!
|
[ترجمه گوگل]چه بوی وحشتناکی!
[ترجمه ترگمان]چه بوی گندی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't be so horrid.
[ترجمه گوگل]اینقدر ترسناک نباش
[ترجمه ترگمان]این قدر وحشتناک نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The medicine is horrid and she couldn't get it down.
[ترجمه گوگل]دارو وحشتناک است و او نتوانست آن را پایین بیاورد
[ترجمه ترگمان]دارو وحشتناک است و او نمی توانست آن را پایین بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't be so horrid to your little sister.
[ترجمه گوگل]نسبت به خواهر کوچولوتون اینقدر بد نباشید
[ترجمه ترگمان]این قدر برای خواهر کوچولوت بد نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Not to mention all the horrid underarm deodorants leaching into the microclimate.
[ترجمه گوگل]ناگفته نماند که همه دئودورانت های وحشتناک زیربغلی که در محیط کوچک نفوذ می کنند
[ترجمه ترگمان]به علاوه بر آن نبود که همه آن underarm horrid را که در the دیده می شد، به زبان بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was still so angry about the horrid state of things . . . I can't talk about the tea-party tonight.
[ترجمه گوگل]من هنوز از وضعیت وحشتناک اوضاع خیلی عصبانی بودم من نمی توانم در مورد مهمانی چای امشب صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]من هنوز نسبت به این وضع وحشتناک عصبانی بودم … امشب نمی توانم درباره مهمانی چای حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Brady uses this horrid incident as a Rosebud inspiration for a life of flurry and accomplishment, but this is pure speculation.
[ترجمه گوگل]بردی از این حادثه وحشتناک به عنوان الهام بخش Rosebud برای یک زندگی پرآشوب و موفقیت استفاده می کند، اما این یک حدس و گمان محض است
[ترجمه ترگمان]بردی بردی از این حادثه وحشتناک به عنوان منبع الهامی برای زندگی آشفته و موفقیت استفاده می کند، اما این گمانه زنی های محض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I've caught Tom's horrid runny cold!
[ترجمه گوگل]من سرماخوردگی وحشتناک تام را گرفتم!
[ترجمه ترگمان]سرماخوردگی تام را گرفته بودم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They have a horrid vision of Mr John Smith raising inflation from the dead with the blessing of our Euro-competitors.
[ترجمه گوگل]آنها تصور وحشتناکی از آقای جان اسمیت دارند که تورم را با برکت رقبای اروپایی ما افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]آن ها تصویر وحشتناکی از آقای جان اسمیت دارند که تورم را از مرگ رقبای اروپایی ما بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The pulse was dragging him in, into that horrid rhythm, now dead, now living.
[ترجمه گوگل]نبض او را به درون آن ریتم وحشتناک می کشاند، حالا مرده، حالا زنده است
[ترجمه ترگمان]نبض او را به سوی آن ریتم نفرت انگیز می برد، حالا مرده، حالا دیگر زنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زشت (صفت)
abhorrent, heinous, hideous, nefarious, bawdy, ugly, bad, obscene, abominable, execrable, gross, scurrilous, rude, offensive, awry, nasty, contumelious, awkward, black, unfavorable, flagrant, maladroit, backhand, ungainly, dirty, horrid, gash, unpleasant, fulsome, disgusting, invidious, ham-handed, heavy-handed, homely, ill-favored, ill-favoured, pocky, uncouth, ungraceful, unhandsome

ترسناک (صفت)
hideous, ugly, scarey, scary, appalling, terrible, dreadful, ghastly, formidable, fearsome, grim, tremendous, forbidding, dire, horrid, direful, lurid, macabre, direst, terrific, hair-raising, redoubtable, nightmarish, trepid

نفرت انگیز (صفت)
detestable, execrable, obnoxious, blasted, gruesome, forbidding, odious, horrid, loathsome, invidious, loathly

نامطبوع (صفت)
disagreeable, hard, nasty, forbidding, horrid, rancid, unpleasant, disgraceful, ungraceful, unhandsome

سهمناک (صفت)
terrible, horrid, redoubtable

انگلیسی به انگلیسی

• horrible, repulsive, dreadful, awful
something or someone that is horrid is very unpleasant.

پیشنهاد کاربران

۱. هولناک. وحشتناک. ترسناک. مخوف ۲. بد. افتضاح. مزخرف
مثال:
Janey avoided staring at the horrid man’s face.
جنی از خیره شدن به صورت مردِ ترسناک اجتناب کرد.
در دیکشنری زیر چهار معنا برای این لغت داده شده است. معنی دوم در بین معانی پیشنهادی نیست. در اینجا هر سه معنی همراه با مثال ها و ترجمه ی سرِدستی ارائه می شود.
New Oxford American Dictionary ⬇️
1. ( of a person ) unkind and nasty
...
[مشاهده متن کامل]

( در مورد یک فرد ) نامهربان ؛ بی رحم؛ زننده
Example 1:👇
The teachers at school were horrid.
معلم ها در مدرسه خیلی خشن و بی رحم بودند.
Example 2: 👇
She had been absolutely horrid to Will.
او نسبت به ویل کاملاً بی رحم بود.
2. rough; bristling.
زبر و زمخت
Example: 👇
a horrid beard.
ریش زبر و سیخ
3. Causing horror
چیزی که ایجاد وحشت می کند؛ مهیب؛ وحشتناک
Example 1: 👇
a horrid nightmare
یک کابوس وحشتناک یا ترسناک.
Example 2: 👇
In some cases, the animals have been abused and kept in horrid conditions.
در برخی موارد، حیوانات مورد آزار قرار گرفته و در شرایط وحشتناکی نگهداری می شوند.
4. very unpleasant or disagreeable.
بسیار نامطلوب و ناسازگار
Example 1:👇
a horrid meal
یک غذای ناخوشایند و یا نامطبوع
Example 2:👇
a horrid brown colour
یک رنگ قهوه ای وحشتناک یا زشت
Example 3: 👇
LAURA: Isn’t it horrid how chapped one’s hands get this weather? I don’t know what to do.
* Holiday - a play by Philip Barry
لورا: ناخوشایند نیست که دست های آدم در این هوا خشک میشه و اینجور ترک برمی داره؟ نمی دونم چیکار کنم.
* متن انتخابی: از نمایشنامه ی #تعطیلات، # اثر فیلیپ بری

horrid
هولناک، وحشتناک
adjective
[more horrid; most horrid]
1 : very shocking or bad
◀️People there are living in horrid conditions
◀️a horrid [=horrible] crime
2 : very unpleasant
◀️The medicine was horrid
◀️He's a horrid little man
◀️What a horrid way to die
ناخوشایند
Nasty
When Mary was good, she was very good, but when she was bad, she was horrid.
وقتایی که ماری خوبه حرف نداره، ولی وقتی بد بشه غیر قابل تحمله.
( وقتی ماری بود خوب، بود بسیار خوب. اما وقتی شد بد، او شد دهشتی. )

بپرس