horribly

/ˈhɔːrəbli//ˈhɒrəbli/

(عامیانه) بسیار، به شدت، بسیار بد، به طور وحشتناک، سهمگینانه، بسیار بد they treated her horribly آنها با او بسیار بد رفتار کردند

جمله های نمونه

1. they treated her horribly
آنها با او بسیار بد رفتار کردند.

2. The man began to scream horribly.
[ترجمه مهدیه] مرد به طور وحشتناکی شروع به فریاد کرد
|
[ترجمه mehdi] مرد شروع کرد به فریاد کشیدن به طور وحشتناکی
|
[ترجمه امین] مرد به طور وحشتناکی شروع به فریاد زدن کرد.
|
[ترجمه باران] مرد شروع کرد به داد زدن وحشتناک
|
[ترجمه گوگل]مرد به طرز وحشتناکی شروع به جیغ زدن کرد
[ترجمه ترگمان]مرد شروع به جیغ کشیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The walls had been horribly vandalized with spray paint.
[ترجمه گوگل]دیوارها به طرز وحشتناکی با اسپری رنگ تخریب شده بود
[ترجمه ترگمان]دیوارها با اسپری رنگ از کار افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The walls have been horribly vandalized with spray paint.
[ترجمه گوگل]دیوارها به طرز وحشتناکی با اسپری رنگ تخریب شده اند
[ترجمه ترگمان]دیوارها با اسپری رنگ به هم ریخته و ویران شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The toilets in that restaurant were horribly smelly.
[ترجمه بهار] توالت در آن رستوران به طرز وحشتناکی بد بو بود
|
[ترجمه گوگل]توالت های آن رستوران به طرز وحشتناکی بو می داد
[ترجمه ترگمان]توالت ها در آن رستوران به طرز وحشتناکی بو برده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was horribly disfigured by burns.
[ترجمه گوگل]او در اثر سوختگی به طرز وحشتناکی از هم ریخته شده بود
[ترجمه ترگمان]در اثر سوختگی بی اندازه زشت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A two-year-old boy was horribly murdered.
[ترجمه گوگل]یک پسر دو ساله به طرز وحشتناکی به قتل رسید
[ترجمه ترگمان]یه پسر دو ساله به شدت به قتل رسیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was horribly upset over her illness.
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشتناکی از بیماری او ناراحت بود
[ترجمه ترگمان]او به طرز وحشتناکی از بیماری او ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her face was still horribly swollen.
[ترجمه گوگل]صورتش هنوز به طرز وحشتناکی متورم بود
[ترجمه ترگمان]صورتش هنوز به شدت ورم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Employing the wrong builder can be a horribly expensive mistake .
[ترجمه گوگل]استخدام سازنده اشتباه می تواند یک اشتباه وحشتناک گران باشد
[ترجمه ترگمان]employing اشتباه میتونه یک اشتباه وحشتناک باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was horribly aware that he was watching her every move.
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشتناکی متوجه بود که او تمام حرکات او را زیر نظر دارد
[ترجمه ترگمان]به طرز وحشتناکی آگاه بود که او هر حرکت او را تماشا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My shoulder is playing up horribly.
[ترجمه گوگل]شانه ام به طرز وحشتناکی بالا می رود
[ترجمه ترگمان]شانه ام به شدت بالا و پایین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To Thomas, her laugh sounded horribly like a growl.
[ترجمه گوگل]از نظر توماس، خنده او به طرز وحشتناکی شبیه غرغر بود
[ترجمه ترگمان]سر تا ماس خنده اش مثل یک غرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some friends of his found the play horribly offensive.
[ترجمه گوگل]برخی از دوستان او این نمایش را به طرز وحشتناکی توهین آمیز می دانستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از دوستان او به طرز وحشتناکی زننده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The whole plan had gone horribly wrong .
[ترجمه گوگل]کل نقشه به طرز وحشتناکی اشتباه پیش رفته بود
[ترجمه ترگمان]تمام نقشه به طرز وحشتناکی اشتباه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• awfully, terribly, horrendously

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : horrify
اسم ( noun ) : horror
صفت ( adjective ) : horrific / horrifying / horrified / horrible
قید ( adverb ) : horrifically/ horrifyingly / horribly
وحشتناک
جناب لطفعلی پور
abuse
سوءاستفاده کردن
استقاده بد کردن از کسی یا چیزی
سوء استفاده کردن ، استفاده بد کردن از چیزی یا کسی

بپرس