hormone replacement therapy

جمله های نمونه

1. Research has shown that hormone replacement therapy can reduce the risk of fracture by 50 to 60 per cent.
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان داده است که درمان جایگزینی هورمونی می تواند خطر شکستگی را 50 تا 60 درصد کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان داده اند که درمان جایگزینی هورمون می تواند خطر شکست را به میزان ۵۰ تا ۶۰ درصد کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hormone replacement therapy, the standard treatment for symptoms associated with the menopause, was tried.
[ترجمه گوگل]درمان جایگزینی هورمون، درمان استاندارد برای علائم مرتبط با یائسگی، آزمایش شد
[ترجمه ترگمان]درمان جانشین هورمون، درمان استاندارد علایم مرتبط با یائسگی، امتحان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Myth 15 : Taking hormone replacement therapy will increase my risk of cervical cancer.
[ترجمه گوگل]باور غلط 15: استفاده از هورمون درمانی جایگزین خطر ابتلا به سرطان دهانه رحم را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]افسانه ۱۵: با در نظر گرفتن جایگزینی هورمون، ریسک ابتلا به سرطان رحم را افزایش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has been on hormone replacement therapy for four years and looks fantastic.
[ترجمه گوگل]او چهار سال است که تحت درمان جایگزینی هورمونی بوده و ظاهری فوق العاده دارد
[ترجمه ترگمان]او چهار سال است که در درمان هورمونی به سر می برد و بسیار خارق العاده به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hormone replacement therapy may reverse the process of early menopause or alleviate its symptoms.
[ترجمه گوگل]درمان جایگزینی هورمونی ممکن است روند یائسگی زودرس را معکوس کند یا علائم آن را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]درمان جایگزینی هورمون ممکن است فرآیند قاعدگی زودرس را معکوس کرده و یا علایم آن را کم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hormone replacement therapy is very important and should be instituted early.
[ترجمه گوگل]درمان جایگزینی هورمون بسیار مهم است و باید زودتر شروع شود
[ترجمه ترگمان]درمان جایگزینی هورمون بسیار مهم است و باید زود انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Generally, POF is managed with hormone replacement therapy, including estrogen and progesterone and sometimes also testosterone.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، POF با درمان جایگزینی هورمون، از جمله استروژن و پروژسترون و گاهی اوقات نیز تستوسترون مدیریت می شود
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، POF با درمان جایگزینی هورمون، از جمله استروژن و پروژسترون و گاهی اوقات testosterone، مدیریت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Does hormone replacement therapy prevent epithelial ovarian cancer?
[ترجمه گوگل]آیا درمان جایگزینی هورمونی از سرطان اپیتلیال تخمدان جلوگیری می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا درمان جایگزینی هورمون از سرطان تخمدان جلوگیری می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Beat the clock Menopausal women should seek hormone replacement therapy.
[ترجمه گوگل]زنان یائسه باید به دنبال درمان جایگزینی هورمون باشند
[ترجمه ترگمان]زنگ ساعت زنان باید به دنبال درمان جایگزینی هورمون باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Menopausal women should seek hormone replacement therapy.
[ترجمه گوگل]زنان یائسه باید به دنبال درمان جایگزینی هورمون باشند
[ترجمه ترگمان]زنان menopausal باید به دنبال درمان هورمونی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hormones take the heat off Thousands of women suffer menopausal symptoms which could be relieved by a course of Hormone Replacement Therapy.
[ترجمه گوگل]هورمون‌ها گرما را از بین می‌برند هزاران زن از علائم یائسگی رنج می‌برند که می‌تواند با یک دوره درمان جایگزینی هورمون برطرف شود
[ترجمه ترگمان]هورمون ها، گرما را از هزاران زن می گیرند، علائم یائسگی را تحمل می کنند که ممکن است با یک دوره جایگزینی هورمون درمان شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusion The detection of estrin level can provide theoretical reference for the clinical hormone replacement therapy.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری تشخیص سطح استرین می‌تواند مرجع نظری برای درمان بالینی جایگزینی هورمون باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری تشخیص سطح estrin می تواند مرجع نظری برای درمان جایگزینی هورمون بالینی ارایه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Patients treated with somatropin should therefore have periodic thyroid function tests and thyroid hormone replacement therapy should be initiated or adjusted as needed.
[ترجمه گوگل]بنابراین بیماران تحت درمان با سوماتروپین باید آزمایشات دوره ای عملکرد تیروئید را انجام دهند و درمان جایگزینی هورمون تیروئید باید شروع شود یا در صورت نیاز تنظیم شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین بیمارانی که با somatropin درمان می شوند باید تست های کارکرد thyroid را داشته باشند و تجویز غده تیرویید باید به صورت نیاز تنظیم یا تنظیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An indigenous North American plant, black cohosh is proving to be an excellent natural alternative to hormone replacement therapy for women.
[ترجمه گوگل]کوهوش سیاه، گیاه بومی آمریکای شمالی، جایگزین طبیعی بسیار خوبی برای درمان جایگزینی هورمون برای زنان است
[ترجمه ترگمان]یک گیاه بومی آمریکای شمالی، کوهوش سیاه، اثبات شده است که یک جایگزین طبیعی عالی برای درمان جایگزینی هورمون برای زنان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• form of medical treatment in which a patient receives medicinal supplements to replace missing or deficient hormones (commonly used to treat women during and after menopause)

پیشنهاد کاربران

هورمون درمانی جایگزین ( اسم ) : درمان برای فردی که غدد درون ریزش برداشته شده است 2. درمان برای تسکین علائم یائسگی با تامین استروژن و کاهش خطر پوکی استخوان
هورمون درمانی جایگزین

بپرس