hormone

/ˈhɔːrˌmoʊn//ˈhɔːməʊn/

معنی: هورمن
معانی دیگر: (تنکرد شناسی) هورمون، گیزن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: hormonal (adj.), hormonally (adv.)
(1) تعریف: any of various substances secreted by the cells of the body that circulate in the bloodstream and produce specific, usu. stimulating effects in certain receptive organs or tissues.

- Hormones produced by the pituitary gland control the body's growth.
[ترجمه گوگل] هورمون های تولید شده توسط غده هیپوفیز رشد بدن را کنترل می کنند
[ترجمه ترگمان] هورمون ها توسط غده هیپوفیز رشد بدن را کنترل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a synthetic substance made to serve a similar purpose when used medicinally.

جمله های نمونه

1. a hormone that stimulates growth
هورمونی که رشد را زیاد می کند

2. Hormone implants are used as growth boosters.
[ترجمه گوگل]از ایمپلنت های هورمونی به عنوان تقویت کننده رشد استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]کاشت هورمون به عنوان تقویت کننده های رشد استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Testosterone is the male sex hormone.
[ترجمه گوگل]تستوسترون هورمون جنسی مردانه است
[ترجمه ترگمان]تستسترون \"هورمون مردانه مذکر\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Extra doses of the hormone caused the animals' reproductive organs to develop sooner than usual.
[ترجمه گوگل]دوزهای اضافی این هورمون باعث شد اندام های تناسلی حیوانات زودتر از حد معمول رشد کنند
[ترجمه ترگمان]دوزهای اضافی هورمون، اعضای تولید مثل حیوانات را به وجود می آورد که زودتر از حد معمول رشد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This drug helps depress high hormone levels.
[ترجمه گوگل]این دارو به کاهش سطح بالای هورمون کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این دارو به کاهش سطح هورمونی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My hormone balance is disturbed by my pregnancy.
[ترجمه گوگل]تعادل هورمونی من به دلیل بارداری به هم می خورد
[ترجمه ترگمان]تعادل هورمونی من تحت تاثیر حاملگی قرار گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Oestrogen is a female sex hormone.
[ترجمه گوگل]استروژن یک هورمون جنسی زنانه است
[ترجمه ترگمان]oestrogen هورمون جنسی زنانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Research has shown that hormone replacement therapy can reduce the risk of fracture by 50 to 60 per cent.
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان داده است که درمان جایگزینی هورمونی می تواند خطر شکستگی را 50 تا 60 درصد کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان داده اند که درمان جایگزینی هورمون می تواند خطر شکست را به میزان ۵۰ تا ۶۰ درصد کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I continually demanded my right to have hormone treatment and operations, to become a man physically as much as possible.
[ترجمه گوگل]من دائماً حق خود را برای درمان و عمل های هورمونی می خواستم تا از نظر جسمی مرد شوم
[ترجمه ترگمان]پیوسته از حق خود تقاضا می کردم که عمل جراحی و عملیات هورمونی را انجام دهد و تا آنجا که امکان دارد جسما مرد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Growth hormone is a protein made in the pituitary gland at the base of the brain.
[ترجمه گوگل]هورمون رشد پروتئینی است که در غده هیپوفیز در پایه مغز ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]هورمون رشد نوعی پروتیین است که در غده هیپوفیز در مغز قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A hormone, progestogen, is injected into a muscle, and is released very slowly into the body.
[ترجمه گوگل]هورمونی به نام پروژسترون به عضله تزریق می شود و به آرامی در بدن ترشح می شود
[ترجمه ترگمان]هورمون، به یک ماهیچه تزریق می شود و به آرامی در بدن آزاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The problem lies not with hormone levels also known, is something that often runs in families.
[ترجمه گوگل]مشکل در سطح هورمون ها نیز شناخته شده نیست، چیزی است که اغلب در خانواده ها اجرا می شود
[ترجمه ترگمان]مشکل این نیست که سطح هورمون و هورمون هم شناخته شده باشد، چیزی است که اغلب در خانواده ها اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dress with hormone powder and wedge open with a pad of damp sphagnum moss.
[ترجمه گوگل]با پودر هورمون لباس بپوشید و با یک پد خزه اسفاگنوم مرطوب باز کنید
[ترجمه ترگمان]لباس همراه با پودر هورمون و با لایه ای از خزه مرطوب پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هورمن (اسم)
hormone

تخصصی

[علوم دامی] مواد شیمیایی که در یک قسمتی از بدن موجود زنده تشکیل شده و بین قسمتهای دیگر بدن موجود زنده ارتباط برقرار می کند .
[زمین شناسی] هورمون یک مولکول سیارکه به وسیله نوعی سلول یا بافت آزاد می شود و در درازمدت فعالیت سایر بافت ها را کنترل می کند، مانند تیروکسین.

انگلیسی به انگلیسی

• any of a number of substances which are secreted into the bloodstream by endocrine glands and stimulate particular organs or tissues (biochemistry)
a hormone is a chemical produced by your body.

پیشنهاد کاربران

هورمون
مثال:
the action of hormones on the pancreas
تاثیر و اثر هورمونها بر روی لوزالمعده
هورمون ( اسم ) : ماده ای است که توسط یک قسمت از بدن به ویژه غدد درون ریز تولید می شود و توسط جریان خون به قسمت دیگری از بدن منتقل می شود که در آنجا اثرات یا عملکرد خاصی دارد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : hormone
✅️ صفت ( adjective ) : hormonal
✅️ قید ( adverb ) : hormonally

بپرس