معتاد یا وابسته به چیزی، بسیار علاقمند و مشتاق به چیزی
تمرکز کردن روی چیزی
معتاد به
نمونه :
His son is hooked on cannabis | پسرش معتاد به شاهدانه ست.
نمونه :
His son is hooked on cannabis | پسرش معتاد به شاهدانه ست.
آویزان شدن
معتاد شدن ( وابسته شدن ) به چیزی
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Merriam - Webster :
addicted to ( a drug )
very interested and enthusiastic about ( something )
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Merriam - Webster :