🔸 معادل فارسی:
• قرار گذاشتن یا ملاقات کردن ( محاوره ای )
• رابطه ی عاشقانه یا جنسی برقرار کردن ( محاوره ای – در جمله ی شما )
• در زبان محاوره ای: �با هم بودن�، �رابطه داشتن�، �قرار گذاشتن�
... [مشاهده متن کامل]
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اجتماعی ) :** ملاقات یا قرار گذاشتن با کسی.
- مثال: *Let’s hook up for coffee tomorrow. *
بیا فردا برای قهوه **قرار بذاریم**.
2. ** ( محاوره ای – عاشقانه/جنسی ) :** داشتن رابطه ی کوتاه مدت یا غیررسمی با کسی.
- مثال: *They hooked up at the party last night. *
آن ها دیشب در مهمانی **با هم رابطه برقرار کردند**.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
meet up – get together – have a fling – sleep with
________________________________________
🔸 مثال ها:
• *We hooked up after class. *
ما بعد از کلاس **قرار گذاشتیم/با هم بودیم**.
• *They hooked up at the party last night. *
آن ها دیشب در مهمانی **با هم رابطه برقرار کردند**.
• قرار گذاشتن یا ملاقات کردن ( محاوره ای )
• رابطه ی عاشقانه یا جنسی برقرار کردن ( محاوره ای – در جمله ی شما )
• در زبان محاوره ای: �با هم بودن�، �رابطه داشتن�، �قرار گذاشتن�
... [مشاهده متن کامل]
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اجتماعی ) :** ملاقات یا قرار گذاشتن با کسی.
- مثال: *Let’s hook up for coffee tomorrow. *
بیا فردا برای قهوه **قرار بذاریم**.
2. ** ( محاوره ای – عاشقانه/جنسی ) :** داشتن رابطه ی کوتاه مدت یا غیررسمی با کسی.
- مثال: *They hooked up at the party last night. *
آن ها دیشب در مهمانی **با هم رابطه برقرار کردند**.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
________________________________________
🔸 مثال ها:
ما بعد از کلاس **قرار گذاشتیم/با هم بودیم**.
آن ها دیشب در مهمانی **با هم رابطه برقرار کردند**.
رابطه برقرار کردن
وصل کردن ( با کابل به اینترنت. . . )
گیر افتادن، در تور کسی افتادن ( از نظر جنسی و رابطه )
گیر افتادن، در تور کسی افتادن ( از نظر جنسی و رابطه )
... [مشاهده متن کامل]
ارتباط یا رابطه بین متغیرها
به این معنی است که تغییرات در یک متغیر با تغییرات در متغیر دیگر مرتبط یا همراه است.
مثال؛
1✓ وصل کردن یک دستگاه به برق
2✓ وصل کردن دو دستگاه به هم دیگه
3✓وصل کردن یک انسان به یک دستگاه ( مخصوصا تجهیزات پزشکی )
She was hooked up to a life support machine
4✓ ملاقان کردن کسی و ایجاد رابطه دوستی کردن.
He met a girl in Dubai and hooked up with her
2✓ وصل کردن دو دستگاه به هم دیگه
3✓وصل کردن یک انسان به یک دستگاه ( مخصوصا تجهیزات پزشکی )
4✓ ملاقان کردن کسی و ایجاد رابطه دوستی کردن.
کسی چیزی برای شما فراهم می کند یا به نوعی به شما کمک می کند
1 -
غیر رسمی / ملاقات یا شروع به کار کردن با شخص یا افراد دیگر.
مثال؛
hook up with/ He hooked up with the other members of the band in Amsterdam.
He hooked up with a local NGO to get some funding for his project.
... [مشاهده متن کامل]
2 -
غیر رسمی/ شروع کردن یک رابطه عاشقانه یا جنسی با کسی.
مثال؛
When did you two first hook up?
She hooked up with her ex - boyfriend at the party and they had a wild night.
3 -
hook - up
اسم / جلسه برای رابطه جنسی
مثال؛
Her mother had no idea she was arranging hook - ups with boys in the middle of the night.
غیر رسمی / ملاقات یا شروع به کار کردن با شخص یا افراد دیگر.
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
2 -
غیر رسمی/ شروع کردن یک رابطه عاشقانه یا جنسی با کسی.
مثال؛
3 -
اسم / جلسه برای رابطه جنسی
مثال؛
۱ - وصل کردن وسایل برقی به پریز برق
۲ - ملاقات کردن و رابطه تشکیل دادن انسانها
۲ - ملاقات کردن و رابطه تشکیل دادن انسانها
متصل کردن
وصل کردن ( کابل )
... [مشاهده متن کامل]
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)