hook on

پیشنهاد کاربران

I'm hooked on Castbox = من در کست باکس فعالیت دارم و ازش استفاده میکنم
اعتید داشتن.
معتاد شدن به چیزی ( مثلا ادبیات )
به قلاب گیر کردن ماهی
معتاد شدن
He got hooked on drugs at eary age
اقتباس، گرفتن ( ایده ی جدید )
"hook on new ideas"

بپرس