hoofed

/ˈhʊft//huːft/

سم دار (ungulate هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having hoofs.

جمله های نمونه

1. i hoofed a mile to school every day
هر روز یک میل تا مدرسه پیاده می رفتم.

2. they hoofed it home
آنان پیاده به منزل رفتند.

3. the horses hoofed the grass
اسب ها چمن را لگدمال کردند.

4. He was hoofed and injured by his horse.
[ترجمه مجید] او توسط اسب خودش لگد خورد و آسیب دید.
|
[ترجمه گوگل]او توسط اسبش سم زد و مجروح شد
[ترجمه ترگمان]او سم دار بود و اسب او را زخمی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What, I'm hoofed out of my job?
[ترجمه گوگل]چیه، من از کارم اخراج شدم؟
[ترجمه ترگمان]چی؟ من از شغلم استعفا دادم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The defender hoofed the ball up the field.
[ترجمه گوگل]مدافع توپ را با سم به زمین زد
[ترجمه ترگمان]مدافع توپ را به زمین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He hoofed his way to town.
[ترجمه گوگل]او راه خود را به سمت شهر طی کرد
[ترجمه ترگمان] اون دنبال راه برگشت به شهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We hoofed it all the way to 42nd Street.
[ترجمه گوگل]ما آن را تا خیابان 42 سم زدیم
[ترجمه ترگمان] ما تمام این راهو رفتیم به خیابون چهل و دوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A supporting bone of the leg in some hoofed mammals, analogous to the metacarpus of the hand or the metatarsus of the foot in human beings.
[ترجمه گوگل]استخوان پشتیبان ساق پا در برخی از پستانداران سم، مشابه متاکارپ دست یا متاتارس پا در انسان
[ترجمه ترگمان]استخوان حمایتی پا در بعضی از پستانداران سم دار، مشابه با the دست یا metatarsus پای انسان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was hoofed out of the Guards.
[ترجمه گوگل]او را از گارد بیرون کردند
[ترجمه ترگمان] اون از گارد پیاده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The horse is a large, hoofed mammal. Its earliest ancestor was a small animal with several toes on each foot.
[ترجمه گوگل]اسب یک پستاندار بزرگ و سم است اولین اجداد آن حیوان کوچکی بود که چندین انگشت روی هر پا داشت
[ترجمه ترگمان]اسب یک پستاندار بزرگ سم دار است قدیمی ترین جد آن یک حیوان کوچک با چند انگشت روی هر پا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cannon of hoofed mammals are edible.
[ترجمه گوگل]توپ پستانداران سم دار خوراکی است
[ترجمه ترگمان]The از پستانداران سم دار، خوردنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many wild animals died in the Hoofed Animal Protection Zone of Karamaili, Altay.
[ترجمه گوگل]بسیاری از حیوانات وحشی در منطقه حفاظت از حیوانات سم در Karamaili، آلتای تلف شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از حیوانات وحشی در منطقه حفاظت شده حیوانات Hoofed، Altay، کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Moose : A hoofed mammal found in forests of northern North America and in Eurasia and having a broad, pendulous muzzle and large, palmate antlers in the male.
[ترجمه گوگل]گوزن: یک پستاندار سم دار که در جنگل های شمال آمریکای شمالی و اوراسیا یافت می شود و دارای پوزه پهن و آویزان و شاخ های بزرگ و کف دست در نر است
[ترجمه ترگمان]موس: یک پستاندار سم دار در جنگل های شمال آمریکای شمالی و در اوراسیا یافت می شود و دارای پوزه پهن و آویخته و شاخ دار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Horses, a hoofed mammal are another example of animals that were domesticated a long time ago.
[ترجمه گوگل]اسب ها، یک پستاندار سم دار نمونه دیگری از حیواناتی هستند که مدت ها پیش اهلی شده اند
[ترجمه ترگمان]اسب ها، یک پستاندار سم دار، نمونه دیگری از حیواناتی هستند که مدت ها قبل اهلی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having hoofs (about certain animals)

پیشنهاد کاربران

بپرس