honorific

/ˌɑːnəˈrɪfɪk//ˌɒnəˈrɪfɪk/

معنی: عنوان تجلیلی، تجلیلی، افتخار امیز
معانی دیگر: (به ویژه عنوان و لقب) افتخاری، سپاسین، فرمندی، تجلیلی (honorifical هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: showing respect, esteem, or honor.
اسم ( noun )
مشتقات: honorifically (adv.)
• : تعریف: a title, term, or grammatical form communicating respect or honor, used esp. when addressing an elder or social superior.
مشابه: title

جمله های نمونه

1. honorific words
کلمات فرانگیز

2. an honorific title
عنوان افتخاری

3. He was given the honorific title of national chairman.
[ترجمه گوگل]عنوان افتخاری رئیس ملی به او داده شد
[ترجمه ترگمان]به او لقب اشرافی رئیس ملی داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The presidency, though largely honorific, nevertheless gave him two years of unusual influence over the profession.
[ترجمه گوگل]ریاست جمهوری، اگرچه تا حد زیادی افتخارآمیز بود، اما با این وجود دو سال نفوذ غیرعادی بر این حرفه به او بخشید
[ترجمه ترگمان]با این حال، ریاست جمهوری، با این حال، دو سال از نفوذ غیر معمول خود بر این حرفه را به وی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps the most honorific function in our time is that of social prophecy.
[ترجمه گوگل]شاید افتخارآمیزترین کارکرد در زمان ما، پیشگویی اجتماعی باشد
[ترجمه ترگمان]شاید بهترین عملکرد در زمان ما مربوط به پیشگویی اجتماعی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Older respondents tend to state their replies in honorifics; younger ones are less reverential.
[ترجمه گوگل]پاسخ دهندگان مسن تر تمایل دارند که پاسخ های خود را به صورت افتخاری بیان کنند جوان ترها احترام کمتری دارند
[ترجمه ترگمان]پاسخ دهندگان مسن تر تمایل دارند پاسخ های خود را در honorifics بیان کنند؛ افراد جوان تر با احترام کمتری روبرو هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Honorific customer, once receiving your message, we will give you the reply as soon as possible!
[ترجمه گوگل]مشتری محترم، پس از دریافت پیام شما، در اسرع وقت به شما پاسخ خواهیم داد!
[ترجمه ترگمان]مشتری honorific، زمانی که پیام شما را دریافت می کند، ما هر چه زودتر جواب را به شما خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Modest and honorific is a typical social deixis, which includes modest title, honorific title.
[ترجمه گوگل]متواضع و شرافتمند یک دئیکس اجتماعی معمولی است که شامل عنوان متواضع، عنوان افتخاری است
[ترجمه ترگمان]متواضع و برجسته یک deixis اجتماعی معمولی است که شامل لقب اشرافی، لقب اشرافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The others, broadcast language must use honorific briefness and understand words, and it must let audiences be the center.
[ترجمه گوگل]بقیه، زبان پخش باید از مختصر افتخاری استفاده کند و کلمات را بفهمد و مخاطبان را در مرکز قرار دهد
[ترجمه ترگمان]دیگران، که زبان را پخش می کنند باید از گفتار قدیمی استفاده کنند و کلمات را درک کنند، و باید به مخاطبان اجازه دهد که مرکز باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The leadership of honorific your company: Howdy!
[ترجمه گوگل]رهبری افتخاری شرکت شما: سلام!
[ترجمه ترگمان]رئیس شرکت شما: Howdy!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Used as an honorific in french-speaking areas, especially as accorded to princes and prelates.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک افتخار در مناطق فرانسوی زبان استفاده می شود، به ویژه آنطور که شاهزاده ها و روحانیون اعطا می کنند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک فرد برجسته در مناطق صحبت فرانسه استفاده می شود، به خصوص که به پرنس ها و روحانیان عالیمقام داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Honorific clients: attention, The location happened emergencies, please depart the location quickly by waiters!
[ترجمه گوگل]مشتریان محترم: توجه، محل وقوع موارد اضطراری، لطفاً محل را به سرعت توسط پیشخدمت ها ترک کنید!
[ترجمه ترگمان]مشتریان honorific: توجه، موقعیت اضطراری رخ داده، لطفا مکان را به سرعت توسط پیشخدمت ها ترک کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Howdy, honorific lady, very happy have this opportunity to accept your personal interview here again.
[ترجمه گوگل]سلام، بانوی محترم، بسیار خوشحالم که این فرصت را دارم که دوباره مصاحبه شخصی شما را در اینجا بپذیرم
[ترجمه ترگمان]بانوی من، با افتخار، این فرصت رو دارید که دوباره مصاحبه شخصی تون رو به اینجا دعوت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some verbs have the corresponding honorific verb.
[ترجمه گوگل]برخی از افعال دارای فعل افتخاری مربوطه هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از افعال عبارتند از verb برجسته متناظر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The formal ones include honorific deferential, and humbling terms, all of them generally universal and systematic.
[ترجمه گوگل]اصطلاحات رسمی شامل اصطلاحات احترام آمیز و تواضع است که همه آنها عموماً جهانی و سیستماتیک هستند
[ترجمه ترگمان]موارد رسمی عبارتند از \"احترام\"، و عبارات فروتنی، همه آن ها به طور کلی فراگیر و نظام مند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عنوان تجلیلی (اسم)
honorific

تجلیلی (صفت)
honorific

افتخار امیز (صفت)
honorific

انگلیسی به انگلیسی

• honorary title
giving honor, showing respect
an honorific title is one that is given to someone as a sign of respect or honour. attributive adjective here but can also be used as a count noun. e.g. retired military personnel are to be denied the right to use their rank as an honorific.

پیشنهاد کاربران


‎ • لقب احترام آمیز / عنوان افتخاری ( اسم )
‎ • احترام آمیز / افتخاری ( صفت )
‎ • مبتنی بر احترام ( honorific system )
فرنام
مثلا با احترام باهم حرف زدن.
رسمی حرف زدن
همدیگه رو خیلی مودبانه خطاب کردن
البته همه ی اینها بخاطر اینکه دو طرف باهم خیلی بدن میخوان ادا دربیارن.
افتخار آمیز