honorary

/ˈɑːnəˌreri//ˈɒnərəri/

معنی: درجه افتخاری، مجانی، افتخاری
معانی دیگر: (آموزش - مدرک علمی که صرفا برای تقدیر به کسی داده می شود نه در مقابل انجام تکالیف درسی) افتخاری، سپاسین، شغل افتخاری (که حقوق ثابت ندارد)، (آموزش) وابسته به شاگردان خوب، سپاسگانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: given or held for reasons of public honor only.

- an honorary degree
[ترجمه گوگل] مدرک افتخاری
[ترجمه ترگمان] افتخاری افتخاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: involving no duties or responsibilities but serving to reflect official esteem.

- an honorary consul
[ترجمه گوگل] یک کنسول افتخاری
[ترجمه ترگمان] یک کنسول افتخاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. honorary member
عضو افتخاری

2. an honorary doctorate degree
درجه ی دکترای افتخاری

3. an honorary secretary
منشی افتخاری

4. the honorary chairman of the club
رئیس افتخاری باشگاه

5. he belongs to two honorary student societies
او عضو دو انجمن ویژه ی دانشجویان ممتاز است.

6. the conference of an honorary doctorate
اعطای دکترای افتخاری

7. the conferment of an honorary doctorate
اعطای درجه ی دکترای افتخاری

8. The post of treasurer is a purely honorary position.
[ترجمه گوگل]پست خزانه دار یک مقام کاملا افتخاری است
[ترجمه ترگمان] پست خزانه دار یه موقعیت کاملا افتخاری - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She became an honorary member by dint of winning the championship.
[ترجمه گوگل]او با کسب عنوان قهرمانی به عضویت افتخاری درآمد
[ترجمه ترگمان]او به نیروی برنده شدن در مسابقات قهرمانی به عضویت افتخاری درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The university conferred on him the honorary degree of Doctor of Laws.
[ترجمه گوگل]دانشگاه مدرک افتخاری دکترای حقوق را به او اعطا کرد
[ترجمه ترگمان]دانشگاه به او درجه افتخاری دکترای حقوق داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An honorary doctorate was conferred on him by Edinburgh University.
[ترجمه گوگل]دکترای افتخاری توسط دانشگاه ادینبورگ به او اعطا شد
[ترجمه ترگمان]دکترای افتخاری در دانشگاه ادنبورگ به او اعطا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Honorary degrees are handed out to a select few .
[ترجمه گوگل]مدارک افتخاری به تعداد معدودی اعطا می شود
[ترجمه ترگمان]درجات افتخاری به تعداد کمی از افراد برگزیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many people treat their pets almost as honorary humans.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم با حیوانات خانگی خود تقریباً به عنوان انسان های افتخاری رفتار می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم با حیوانات خود به عنوان انسان های افتخاری رفتار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Brown received an honorary doctorate from Seoul University.
[ترجمه گوگل]براون دکترای افتخاری را از دانشگاه سئول دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]براون دکترای افتخاری را از دانشگاه سئول دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An honorary degree was conferred on him by Oxford University in 199
[ترجمه گوگل]در سال 199 مدرک افتخاری توسط دانشگاه آکسفورد به او اعطا شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹ او مدرک افتخاری به دانشگاه آکسفورد صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She received an honorary degree from Harvard.
[ترجمه گوگل]او مدرک افتخاری را از هاروارد دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او مدرک افتخاری از هاروارد دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درجه افتخاری (اسم)
honorary

مجانی (صفت)
free, gratis, free of charge, honorary

افتخاری (صفت)
honorary, titular

انگلیسی به انگلیسی

• serving to honor; given as an honor without the usual requirements or obligations (i.e. a university degree); having a title or position which was given as honor; dependent upon one's honor (about an obligation that cannot be legally enforced)
an honorary title is given to someone as a mark of respect and does not require the usual qualifications.
an honorary job is an official job that is done without payment.

پیشنهاد کاربران

افتخاری
مثال:
he was voted in as honorary secretary.
او به عنوان یک منشی افتخاری انتخاب شده بود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : honour
اسم ( noun ) : honour / honouree
صفت ( adjective ) : honourable / honoured / honorary
قید ( adverb ) : honourably
ویژه ، خاص
شغل افتخاری که حقوق نداره

بپرس