صفت ( adjective )
مشتقات: honorably (adv.)
مشتقات: honorably (adv.)
• (1) تعریف: deserving of respect or consideration.
• متضاد: disgraceful, dishonorable, ignominious, shabby
• مشابه: credible, decent, respectable
• متضاد: disgraceful, dishonorable, ignominious, shabby
• مشابه: credible, decent, respectable
- Farming is honorable work.
[ترجمه گوگل] کشاورزی کار شرافتمندانه ای است
[ترجمه ترگمان] کشاورزی کار شرافتمندانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کشاورزی کار شرافتمندانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: principled; virtuous.
• متضاد: corrupt, dishonorable, rotten
• مشابه: righteous
• متضاد: corrupt, dishonorable, rotten
• مشابه: righteous
- A truly honorable man, he remained loyal to his friends and his beliefs.
[ترجمه گوگل] او که واقعاً انسان شریفی بود، به دوستان و اعتقادات خود وفادار ماند
[ترجمه ترگمان] یک مرد حقیقتا محترم، به دوستانش و his وفادار مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک مرد حقیقتا محترم، به دوستانش و his وفادار مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was always honorable in the way he treated his employees.
[ترجمه ftm] او همیشه در رفتار با کارکنانش محترم بود.|
[ترجمه رها] او همیشه با کارمندانش شرافتمندانه رفتار می کرد.|
[ترجمه گوگل] او همیشه در رفتاری که با کارمندانش داشت محترم بود[ترجمه ترگمان] او همیشه با employees رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید