1. honesty is the best policy
بهترین روش درستکاری است.
2. her honesty increased her political stature
صداقت او ارج سیاسی او را افزایش داد.
3. her honesty is beyond question
در امانت او شکی نیست.
4. his honesty is not arguable
در امانت او بحثی نیست.
5. his honesty shines through
درستکاری از او می بارد.
6. simple honesty
امانت محض
7. every time his honesty was questioned he weaseled and changed the subject
هر بار که صداقت او زیر سئوال می رفت او حرف چند پهلو بکار می برد و موضوع را عوض می کرد
8. nobody doubted his honesty
هیچ کس در درستی او تردید نداشت.
9. to impugn one's honesty
صداقت کسی را زیر سئوال بردن
10. he spoke glibly about honesty
او با چرب زبانی از صداقت حرف می زد.
11. i believe in his honesty
من به صداقت او اطمینان دارم.
12. i believe in the honesty of his word
من به صداقت حرف های او ایمان دارم.
13. new evidence impeaches his honesty
مدارک جدید درستی او را زیر پرسش می برد.
14. to vouch for someone's honesty
صداقت کسی را تضمین کردن
15. he called into question my honesty
او صداقت مرا زیر سئوال برد.
16. he is the personification of honesty
او مظهر درستکاری است.
17. i can't avouch for her honesty
من نمی توانم امانت او را تضمین کنم.
18. are you going to oppugn her honesty too?
آیا به درستکاری هم او شک داری ؟
19. his deeds raised doubts about his honesty
اعمالش موجب به وجود آمدن شک درباره ی صداقت او شد.
20. i am still doubtful about his honesty
هنوز هم درباره ی درستی او شک دارم.
21. i can assure you of his honesty
من امانت او را به شما تضمین می کنم.
22. i have serious doubts about her honesty
در صداقت او جدا شک دارم.
23. i set a lot of store by honesty
برای درستی اهمیت زیادی قایلم.
24. his father was a paragon of generosity and honesty
پدرش خدای سخاوت و درستکاری بود.
25. this bad-tempered man's sole redeeming quality is his honesty
یگانه خصلت ارزشمند نمای این مرد بدخلق درستکاری اوست.
26. my parents were trying to nourish in us a sense of responsibility and honesty
والدینم می کوشیدند حس وظیفه شناسی و امانت را در ما پرروش بدهند.
27. He should be praised for his honesty.
[ترجمه گوگل]او را باید به خاطر صداقتش ستود
[ترجمه ترگمان]او باید به خاطر شرافت او مورد تحسین قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. The teacher testified to the boy's honesty.
29. Honesty is the best policy.
30. All respect him for his honesty.
[ترجمه گوگل]همه به خاطر صداقتش به او احترام می گذارند
[ترجمه ترگمان]همه به او احترام می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید