1. He that liveth wickedly can hardly die honestly.
[ترجمه گوگل]کسی که با شرارت زندگی می کند به سختی می تواند صادقانه بمیرد
[ترجمه ترگمان]او با بدجنسی زندگی می کند و به سختی می تواند به سختی بمیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Only that which is honestly got is gain.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که صادقانه به دست می آید سود است
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که صادقانه بدست آوردیم این است که بدست بیاوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Please tell me what you honestly think.
[ترجمه گوگل]لطفا به من بگویید صادقانه چه فکر می کنید
[ترجمه ترگمان] لطفا بهم بگو واقعا چی فکر می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. But did you honestly think we wouldn't notice?
[ترجمه گوگل]اما آیا صادقانه فکر کردید که ما متوجه نمی شویم؟
[ترجمه ترگمان]اما تو واقعا فکر می کنی که ما متوجه نشدیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I honestly don't know how old my parents are.
[ترجمه گوگل]راستش نمی دانم پدر و مادرم چند سال دارند
[ترجمه ترگمان]صادقانه می گویم، من واقعا نمی دانم پدر و مادرم چند ساله هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I honestly think it is better to be a failure at something you love than to be a success at something you hate.
[ترجمه گوگل]من صادقانه فکر می کنم بهتر است در چیزی که دوست دارید شکست بخورید تا اینکه در چیزی که از آن متنفرید موفق باشید
[ترجمه ترگمان]من واقعا فکر می کنم بهتر است در چیزی که دوست دارید یک شکست باشید تا موفقیت در چیزی که از آن نفرت دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Honestly, if you are not willing to sound stupid, you don't deserve to be in love.
[ترجمه گوگل]راستش را بخواهید، اگر حاضر نیستید احمقانه به نظر برسید، لیاقت عاشق بودن را ندارید
[ترجمه ترگمان]راستش، اگر مایل به حرف زدن نباشی، لیاقت این را نداری که عاشق باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Quite honestly/frankly, the thought of it terrified me.
[ترجمه گوگل]کاملاً صادقانه / صادقانه، فکر آن من را وحشت زده کرد
[ترجمه ترگمان]فکر کردن به این موضوع مرا وحشت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I do feel for you, honestly.
[ترجمه گوگل]من به شما احساس می کنم، صادقانه
[ترجمه ترگمان] من واقعا احساس تو رو دارم، صادقانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I'm not holding out on you. I honestly don't know where he is.
[ترجمه گوگل]من در مقابل شما مقاومت نمی کنم راستش نمی دانم کجاست
[ترجمه ترگمان]من تو رو نگه نمی دارم من واقعا نمی دونم اون کجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Honestly! Whatever will they think of next?
[ترجمه گوگل]صادقانه! آنها در آینده به چه چیزی فکر خواهند کرد؟
[ترجمه ترگمان]! راستش رو بخوای بعدش چی فکر می کنن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Honestly, you're wasting your breath - he doesn't want to hear what anyone else has got to say.
[ترجمه گوگل]صادقانه بگویم، شما نفس خود را تلف می کنید - او نمی خواهد بشنود که دیگران چه می خواهند بگوید
[ترجمه ترگمان]راستش، داری نفست رو هدر میدی - اون دوست نداره بشنوه که بقیه چی میگن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He answered openly and honestly without hesitation or equivocation.
[ترجمه گوگل]او صریح و صادقانه بدون تردید و ابهام پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]صادقانه و صادقانه، بدون تردید و بدون تردید جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I can honestly say that I never worry about him now.
[ترجمه گوگل]به صراحت می توانم بگویم که در حال حاضر هرگز نگران او نیستم
[ترجمه ترگمان]صادقانه می گویم که دیگر نگران او نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I will say I honestly think, even at the risk of offending people.
[ترجمه گوگل]من می گویم صادقانه فکر می کنم، حتی در خطر توهین به مردم
[ترجمه ترگمان]می گویم صادقانه بگویم، حتی در معرض خطر رنجاندن افراد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید