homophonic


معنی: هم صدا، هم نوا، هم اهنگ، هم دانگ
معانی دیگر: (موسیقی) دارای یک ملودی در هر وهله، تک آوا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having the same sound.

- "Rain" and "reign" are homophonic words.
[ترجمه گوگل] "باران" و "سلطنت" کلمات هم آوایی هستند
[ترجمه ترگمان] \"باران\" و \"سلطنت\" کلمات homophonic هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of music, having only one melodic line predominating, with other voices or parts as accompaniment.

جمله های نمونه

1. That is to say, it includes homophones and homophonic phrases.
[ترجمه گوگل]یعنی شامل هم آوازها و هم عبارات همفونیک می شود
[ترجمه ترگمان]یعنی عبارت است از عبارات homophones و homophonic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Our examples have been confined to simple homophonic chords in which all the notes sound together.
[ترجمه گوگل]نمونه های ما محدود به آکوردهای هموفونیک ساده است که در آن همه نت ها با هم صدا می کنند
[ترجمه ترگمان]مثال های ما منحصر به chords ساده homophonic هستند که در آن تمام نت ها با هم به صدا در می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In addition to the euphonic and homophonic words of animals, there are also false words of some other kinds in Liuzhou dialect.
[ترجمه گوگل]در گویش لیوژو علاوه بر واژه‌های آوافونیک و هم آواز حیوانات، کلمات نادرست از انواع دیگر نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر کلمات euphonic و homophonic حیوانات، کلمات غلط برخی دیگر نیز در گویش Liuzhou وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Homophonic hypertexts are of a function of puns and rhetorically featured with humor, novelty and brevity.
[ترجمه گوگل]فرامتن های هموفونیک تابعی از جناس هستند و به لحاظ بلاغی با طنز، تازگی و کوتاهی نشان داده می شوند
[ترجمه ترگمان]homophonic hypertexts تابعی از puns و rhetorically است که با طنز، تازگی و اختصار بیان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The homophonic of five FU WA name add exactly Peking is welcome you.
[ترجمه گوگل]همفونیک از پنج نام FU WA دقیقاً پکن به شما خوش آمد می گوید
[ترجمه ترگمان]نام \"homophonic of\" (FU WA)به تازگی اضافه شده است که پکن از شما استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At present, homophonic transliteration has become a fashion in the translation of trademarks.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، نویسه‌نویسی همفونیک به یک مد در ترجمه علائم تجاری تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، homophonic transliteration تبدیل به یک مد در ترجمه علائم تجاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Advertisement homophonic idioms are widely used in commercial circles and have been attracted much attention from the society.
[ترجمه گوگل]اصطلاحات هموفونیک تبلیغاتی به طور گسترده در محافل تجاری مورد استفاده قرار می گیرند و توجه زیادی را از جامعه به خود جلب کرده اند
[ترجمه ترگمان]به طور گسترده ای در محافل تجاری مورد استفاده قرار می گیرند و توجه زیادی را نسبت به جامعه به خود جلب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Illuminating homophonic of my country oral speech sound is'corrupt official '.
[ترجمه گوگل]هموفونیک روشن کننده صدای گفتار شفاهی کشور من "رسمی فاسد" است
[ترجمه ترگمان]illuminating homophonic از سخنرانی شفاهی کشور من یک مقام فاسد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As the "St. Andrew" Pinyin a bit too long, so that management seek "St. Andrew" English name or homophonic (or moral good English too), thank you.
[ترجمه گوگل]به عنوان "سنت اندرو" پینیین کمی بیش از حد طولانی، به طوری که مدیریت به دنبال "سنت اندرو" نام انگلیسی یا هموفونیک (یا انگلیسی اخلاقی خوب نیز)، از شما متشکرم
[ترجمه ترگمان]همانطور که \"سنت اندرو\" کمی بیش از حد طولانی است، بنابراین مدیریت به دنبال \"سنت اندرو\" یا homophonic (یا انگلیسی خوب اخلاقی)است، متشکرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What is yellow, white dichromatic, symbol, rice said, "silver, cakes, " and "annual high" homophonic, meaning the people's life and work to improve each year.
[ترجمه گوگل]چه زرد، سفید دو رنگ، نماد، برنج گفت، "نقره، کیک،" و "سالانه بالا" هموفون، به معنای زندگی مردم و کار برای بهبود هر سال
[ترجمه ترگمان]رنگ زرد، سفید پوست سفید، نماد، برنج گفت: \"نقره، کیک\"، و \"homophonic سالانه\"، یعنی زندگی و کار مردم برای بهبود هر سال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This paper probes into the translation of those figures of sound such as alliteration, metaplasm, word play, homophonic pun, etc.
[ترجمه گوگل]این مقاله به ترجمه آن اشکال صدا مانند آلتراسیون، متاپلاسم، بازی با کلمات، جناس همفونیک و غیره می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله در ترجمه آن اشکال از صداها مانند alliteration، metaplasm، بازی کلمات، pun homophonic و غیره کاوش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Last time we said we had three kinds of texture in music which are: monophonic, homophonic and polyphonic.
[ترجمه گوگل]دفعه قبل گفتیم در موسیقی سه نوع بافت داریم که عبارتند از: تک صدایی، هموفونیک و چندصدایی
[ترجمه ترگمان]دفعه گذشته ما گفتیم سه نوع بافت در موسیقی داریم که عبارتند از: monophonic، homophonic و polyphonic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bach's musical innovations plumbed the depths and the outer limits of homophonic an polyphonic forms.
[ترجمه گوگل]نوآوری های موسیقایی باخ اعماق و محدودیت های بیرونی فرم های هموفونیک و چند صدایی را تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]نوآوری های موسیقی باخ در عمق و محدوده بیرونی of یک شکل چند صدایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. High, cake, " euphony, "nine, a long time, " homophonic, are auspicious connotations meaning.
[ترجمه گوگل]بالا، کیک، "احساس"، "نه، مدت طولانی،" هموفونیک، معانی فرخنده به معنای
[ترجمه ترگمان]\"euphony\"، \"euphony\"، \"euphony\" نه، \"euphony\"، \"homophonic\"، معنای ضمنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هم صدا (صفت)
homonymous, assonant, homophonic, unisonant, unisonous

هم نوا (صفت)
concordant, homophonic, unisonant, unisonous, concerted, symphonic, symphonious

هم اهنگ (صفت)
concordant, homophonic, unisonant, unisonous, harmonic, symphonic, symphonious, consonant, coordinated

هم دانگ (صفت)
homophonic

انگلیسی به انگلیسی

• (about a word) having the same pronunciation as another word but a different meaning

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : homophone / homophony
✅️ صفت ( adjective ) : homophonous / homophonic
✅️ قید ( adverb ) : _
homophonic ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: هم آوا 2
تعریف: دارای تلفظ یکسان

بپرس