homologous

/həˈmɑːləɡəs//həˈmɒləɡəs/

معنی: متشابه، همسان
معانی دیگر: (زیست شناسی - مشابه و ناشی از یک تبار یا اصل) هم ساخت، هم اصل، همتا، (شیمی) همانند، نظیر، هم زنجیره، همرده، (از نظر ساختمان و جا و نهاد همانند هم) هم نهاد (در برابر : ناهم نهاد heterologous)، قرینه، (ایمنی شناسی ـ وابسته به سرم که از گونه ی بخصوصی گرفته شده - وابسته به سرم که برای مبارزه با باکتری واحد به چند گونه جاندار تزریق می شود) جورپیماب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: corresponding structurally, often because of a common evolutionary origin.

- Horses' forelegs and human arms are homologous.
[ترجمه گوگل] پاهای جلویی اسب و بازوهای انسان همولوگ هستند
[ترجمه ترگمان] اسب جلویی و بازوهای انسان متشابه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. homologous chromosomes
رنگین تن های همساخت

2. homologous series
ترکیبات همرده

3. the wing of a bat and the foreleg of a mouse are homologous
بال خفاش و دست موش ساختمانی مشابه دارند.

4. These differences help explain why these homologous proteins bind a variety of ligands with different affinities.
[ترجمه گوگل]این تفاوت ها به توضیح اینکه چرا این پروتئین های همولوگ به انواع لیگاندها با قرابت های متفاوت متصل می شوند کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این تفاوت ها به توضیح این مساله کمک می کنند که چرا این پروتئین های هومولوگ چندین لیگاند را با وابستگی های مختلف پیوند می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Comparing sensation with a wisp of cotton over homologous areas of the lower extremities is effective in revealing such subtle sensory losses.
[ترجمه گوگل]مقایسه حس با یک تکه پنبه در نواحی همولوگ اندام تحتانی در آشکار کردن چنین تلفات حسی ظریفی موثر است
[ترجمه ترگمان]مقایسه احساس با یک دسته پنبه در مناطق مرطوب انتهای پایینی، در آشکار کردن چنین خسارت های حسی ظریف موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Neither method is entirely satisfactory since apparently homologous muscles may change their sites of attachment during evolution and alter their functions.
[ترجمه گوگل]هیچ‌یک از این روش‌ها کاملاً رضایت‌بخش نیستند، زیرا ماهیچه‌های ظاهراً همولوگ ممکن است محل اتصال خود را در طول تکامل تغییر دهند و عملکرد خود را تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از این روش ها کاملا رضایت بخش نیستند چون بنظر می رسد که ماهیچه ها می توانند محل های اتصال خود را در طول تکامل تغییر دهند و وظایف خود را تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This probe also detects additional fragments not homologous to the human probe.
[ترجمه گوگل]این کاوشگر همچنین قطعات اضافی غیر همولوگ با کاوشگر انسانی را تشخیص می دهد
[ترجمه ترگمان]این کاوشگر همچنین قطعات اضافی را شناسایی می کند که با کاوشگر انسان هومولوگ نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The mouse DNA sequence encoding TEF-1 was 92% homologous with the corresponding human sequence.
[ترجمه گوگل]توالی DNA موش کد کننده TEF-1 92 درصد با توالی انسانی مربوطه همولوگ بود
[ترجمه ترگمان]توالی DNA موشی encoding - ۱ با توالی انسانی متناظر، ۹۲ % بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bivalent Describing any pair of homologous chromosomes when they pair up during MEIOSIS.
[ترجمه گوگل]دو ظرفیتی توصیف هر جفت کروموزوم همولوگ هنگامی که در طول میوزیس جفت می شوند
[ترجمه ترگمان]Bivalent توصیف هر جفت کروموزوم ها را هنگامی که در طول meiosis جفت می شوند توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Other components are the homologous alkanes, ethane, propane, and higher hydrocarbons.
[ترجمه گوگل]اجزای دیگر آلکان های همولوگ، اتان، پروپان و هیدروکربن های بالاتر هستند
[ترجمه ترگمان]اجزای دیگر عبارتند از آلکان ها، اتان، پروپان و هیدروکربن های بالاتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Karyotype and random arrangement of homologous in mitotic metaphase of Silphium perfoliatum L.
[ترجمه گوگل]کاریوتایپ و آرایش تصادفی همولوگ در متافاز میتوزی Silphium perfoliatum L
[ترجمه ترگمان]آرایش تصادفی و arrangement of در تکنیک metaphase mitotic perfoliatum L
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Having the same alleles at gene locus on homologous chromosomes.
[ترجمه گوگل]داشتن آلل های یکسان در مکان ژن در کروموزوم های همولوگ
[ترجمه ترگمان]تعداد آلل ها در ژن homologous در کروموزوم ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Retrograde injection with the homologous embolus through the external carotid artery initiated the vascular dementia rats.
[ترجمه گوگل]تزریق رتروگراد با آمبولی همولوگ از طریق شریان کاروتید خارجی موش‌های زوال عقل عروقی را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]تزریق Retrograde با the homologous از طریق سرخرگ carotid خارجی، موش های مبتلا به جنون عروقی را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The penis and the clitoris are homologous structures.
[ترجمه گوگل]آلت تناسلی و کلیتوریس ساختارهای همولوگ هستند
[ترجمه ترگمان]The و the ساختارهای مشابهی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The former are considered to be homologous with the sepals of Ranunculus.
[ترجمه گوگل]اولی با کاسبرگ های Ranunculus همولوگ در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]اولی با the of در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متشابه (صفت)
similar, alike, like, analogous, resembling, homologous, homonymous

همسان (صفت)
similar, homological, homologous

تخصصی

[زمین شناسی] همگون، متجانس، همسان
[ریاضیات] همانند، متشابه، همتا، هومولوگ

انگلیسی به انگلیسی

• analogous, alike, equal, similar

پیشنهاد کاربران

بپرس