homocentric


متحدالمرکز

جمله های نمونه

1. Contrast experiments of traditional and quasi homocentric pressure tank structures have been done.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های متضاد ساختارهای مخزن فشار سنتی و شبه همسانتریک انجام شده است
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها مقایسه ای از ساختارهای فشار شبه pressure سنتی و شبه homocentric انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The background was comprised of three homocentric white circles.
[ترجمه گوگل]پس زمینه از سه دایره سفید هم محور تشکیل شده بود
[ترجمه ترگمان]پس زمینه از سه دایره سفید homocentric تشکیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bubbles of time drops . These homocentric bubbles and drops breathe and fragrant air.
[ترجمه گوگل]حباب های زمان می ریزد این حباب ها و قطره های همسانتریک هوای معطر و معطر تنفس می کنند
[ترجمه ترگمان]حباب ها از زمان سقوط می کنند این حباب ها شکل می گیرند و تنفس می کنند و هوای معطر تنفس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Homocentric, ability does well community party is built.
[ترجمه گوگل]همسان، توانایی به خوبی انجام می دهد حزب جامعه ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]Homocentric، توانایی حزب به خوبی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There were 8 capital English letters in each circle, which formed three homocentric circles.
[ترجمه گوگل]در هر دایره 8 حرف بزرگ انگلیسی وجود داشت که سه دایره هم محور را تشکیل می دادند
[ترجمه ترگمان]هشت نامه انگلیسی در هر محفل وجود داشت که سه دایره homocentric تشکیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] هم مرکز، متحدالمرکز

انگلیسی به انگلیسی

• having a common center; expanding from or gathering toward the same point

پیشنهاد کاربران

centered on human beings
the universe is not�homocentric—Junjiro Takakusu
انسان محور
Homo در لاتین به معنی انسان است.
هم مرکز
متحدالمرکز

بپرس