• (1)تعریف: going or returning home; homeward bound.
• (2)تعریف: involved or concerned with guidance to a target or destination.
- a missile homing device
[ترجمه گوگل] یک دستگاه موشک انداز [ترجمه ترگمان] دستگاه homing موشکی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the homing device in a missile
ابزار هدفیاب موشک
2. Migrating birds and fish have a strong homing instinct.
[ترجمه امین] پرندگان و ماهی های مهاجر غریزه مسیریابی قوی ای دارند.
|
[ترجمه گوگل]پرندگان و ماهی های مهاجر غریزه خانه نشینی قوی دارند [ترجمه ترگمان]پرندگان و ماهی ها یک غریزه ذاتی دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. All the royal cars are fitted with electronic homing devices.
[ترجمه گوگل]تمام خودروهای سلطنتی مجهز به دستگاههای خانگی الکترونیکی هستند [ترجمه ترگمان]همه اتومبیل های سلطنتی مجهز به وسایل homing الکترونیکی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Many birds have a remarkable homing instinct .
[ترجمه گوگل]بسیاری از پرندگان غریزه قابل توجهی برای خانه نشینی دارند [ترجمه ترگمان]خیلی از پرندگان یک غریزه ذاتی دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The president's car is equipped with a homing device as a security measure.
[ترجمه گوگل]خودروی رئیس جمهور به عنوان یک اقدام امنیتی مجهز به دستگاه هومینگ است [ترجمه ترگمان]ماشین رئیس جمهور مجهز به دستگاه homing به عنوان یک تدبیر امنیتی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I began to feel I was really homing in on the answer.
[ترجمه گوگل]شروع کردم به این احساس کردم که واقعاً به دنبال پاسخ هستم [ترجمه ترگمان]شروع کردم به فکر کردن به جواب دادن به جواب [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The magnetic hypothesis of homing is not yet confirmed.
[ترجمه گوگل]فرضیه مغناطیسی خانه نشینی هنوز تایید نشده است [ترجمه ترگمان]نظریه مغناطیسی of هنوز تایید نشده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Look, the birds are homing.
[ترجمه گوگل]ببین، پرنده ها به خانه می روند [ترجمه ترگمان]نگاه کنید، پرندگان homing [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In there they all carried a small radio homing device, to find each other blindly if necessary.
[ترجمه گوگل]در آنجا همه آنها یک دستگاه رادیویی کوچک حمل می کردند تا در صورت لزوم کورکورانه یکدیگر را پیدا کنند [ترجمه ترگمان]در آنجا همگی یک دستگاه رادیویی کوچک را حمل می کردند که اگر لازم باشد، کورکورانه یکدیگر را پیدا کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The homing pigeon is extremely skilled at doing so.
[ترجمه گوگل]کبوتر اهلی در انجام این کار بسیار ماهر است [ترجمه ترگمان]کبوتر خانگی در انجام این کار بسیار مهارت دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Generally speaking, racing / homing pigeons will eventually return home.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، کبوترهای مسابقه ای / خانگی در نهایت به خانه باز می گردند [ترجمه ترگمان]به طور کلی، کبوتران دست آموز و خانگی در نهایت به خانه باز می گردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. But longer distance homing must require other techniques.
[ترجمه گوگل]اما خانه داری از راه دور باید به تکنیک های دیگری نیاز داشته باشد [ترجمه ترگمان]اما homing از فاصله طولانی تر باید به روش های دیگر نیاز داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The springing swan-bows, neck by neck, would slide homing into the sand-flats like silk.
[ترجمه گوگل]کمان قوهای فنری، گردن به گردن، مانند ابریشم به داخل زمینهای شنی میلغزیدند [ترجمه ترگمان]مانند ابریشم مانند ابریشم مانند ابریشم مانند ابریشم مانند ابریشم مانند ابریشم مانند ابریشم مانند ابریشم به درون ماسه های نرم فرو می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Decoys that can confuse the homing sensor in the interceptor are the Achilles' heel of this system.
[ترجمه گوگل]طعمه هایی که می توانند حسگر هومینگ در رهگیر را گیج کنند، پاشنه آشیل این سیستم هستند [ترجمه ترگمان]decoys که حسگر homing را در the اشتباه می گیرند، پاشنه آشیل این سیستم هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[برق و الکترونیک] هدف یابی؛ هدایت 1. فرایند نزدیک شدن به نقطه ی مورد نظر از طریق ثابت نگه داشتن یک پارامتر ناوبری غیر از ارتفاع . 2. استفاده از تابشهای گسیل شده از هدف برای تعریف مسیر برخورد و هدایت موشک در این مسیر . سه نوع هدایت عبارت اند از فعال، نیمه فعال و غیر فعال .3. پرواز به طرف یک فرستنده ی رادیویی یاراداری با استفاده از امواج ارسالی از فرستنده . 4. برگشت به موقعیت شروع نظیر آنچه در یک رله ی مرحله ای روی می دهد.
انگلیسی به انگلیسی
• pertaining to that which goes home a weapon or a piece of equipment that has a homing system is able to guide itself to a target, or to give out a signal that guides people to it. an animal that has a homing instinct is able to remember a place and return there. see also home.
پیشنهاد کاربران
homing ( حملونقل هوایی ) ==واژه بیگانه: homingواژه مصوب: مقصدگراییتعریف: نوعی هدایت خودکار وسیلۀ پرنده به سمت منبع امواج الکترومغناطیسی==homing ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش ) واژه مصوب: خانه رَوی تعریف: بازگشت جانور به محلی که برای زادآوری یا خواب اختیار کرده است
مسیر یاب She found a homing device stealthy and secretly placed in her car Homing pigeon ، کبوتر نامه رسان/ پیام رسان