homeward

/ˈhoʊmwəd//ˈhəʊmwəd/

به سوی خانه، به سوی میهن، به سوی مقصد یا هدف (.homewards, adv هم می گویند)

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: to or toward home.
مشابه: home
صفت ( adjective )
مشتقات: homewards (adv.)
• : تعریف: moving or directed toward home.

جمله های نمونه

1. homeward bound soldiers
سربازانی که عازم وطن هستند

2. tired miners shuffled homeward
معدنچی های خسته لخ لخ کنان به سوی خانه می رفتند.

3. he bulled his way homeward through the storm
با وجود طوفان هرطوری بود خود را به منزل رساند.

4. i saw her lingering homeward
او را دیدم که سلانه سلانه به خانه می رفت.

5. The time had come to drive the goats homeward.
[ترجمه گوگل]زمان راندن بزها به خانه فرا رسیده بود
[ترجمه ترگمان]زمان آن رسیده بود که بزها را به خانه ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'd be homeward bound even before Grant arrived.
[ترجمه گوگل]حتی قبل از آمدن گرانت به خانه من بسته می‌شدم
[ترجمه ترگمان]قبل از آمدن گرانت به خانه هم می رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. John drove homeward through the lanes.
[ترجمه گوگل]جان از طریق خطوط به سمت خانه رانندگی کرد
[ترجمه ترگمان]جان به طرف خانه به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She turned and made her way homeward.
[ترجمه گوگل]برگشت و راهی خانه شد
[ترجمه ترگمان]برگشت و به طرف خانه راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At least we're homeward bound.
[ترجمه گوگل]حداقل ما مقید به خانه هستیم
[ترجمه ترگمان]حداقل ما به سوی خانه رهسپار می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We were homeward bound at last.
[ترجمه گوگل]ما بالاخره به خانه مقید شدیم
[ترجمه ترگمان]سرانجام عازم خانه شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mrs Chatterji points the child homeward, then turns to Maya, who has folded her hands in traditional Bengali greeting.
[ترجمه گوگل]خانم چاترجی کودک را به سمت خانه نشان می دهد، سپس رو به مایا می کند که دستانش را به نشانه احوالپرسی سنتی بنگالی جمع کرده است
[ترجمه ترگمان]خانم Chatterji کودک را به سمت خانه راهنمایی می کند، سپس به سوی مایا برگشت، که دست خود را به خوش آمد گویی سنتی گشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now the wedding procession started homeward.
[ترجمه گوگل]حالا دسته عروسی به سمت خانه شروع شد
[ترجمه ترگمان]اکنون مراسم عروسی به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His homeward journey took him via Mainz, where he gave a concert before the elector.
[ترجمه گوگل]سفر به وطن او را از طریق ماینز طی کرد، جایی که او در مقابل رای دهندگان کنسرتی برگزار کرد
[ترجمه ترگمان]سفر homeward او را از طریق ماینتس فرا گرفت، و در آنجا کنسرتی را پیش از انتخاب کننده داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Day 16 Mombasa-London Depart Mombasa on a homeward bound flight, arriving in London early evening.
[ترجمه گوگل]روز شانزدهم مومباسا-لندن با پروازی به مقصد خانه، مومباسا را ​​ترک می کنیم و اوایل عصر به لندن می رسیم
[ترجمه ترگمان]روز ۱۶ \"مومباسا - لندن\" در پرواز به سمت خانه، در اوایل عصر به لندن وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And then he's made it, horror shy, homeward bound.
[ترجمه گوگل]و سپس او آن را ساخته است، ترسناک خجالتی، محدود به خانه
[ترجمه ترگمان]و بعد آن را درست کرد، وحشت زده، و به سوی خانه رهسپار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in the direction of home
homewards or homeward means towards home. in formal british and american english, homeward is both an adjective and an adverb. in normal british english homewards is the adverb. e.g. ... blew up on its homeward journey.

پیشنهاد کاربران

بپرس