• : تعریف: the town or city in which one was born or grew up, or in which one has presently lived for a considerable time. • مشابه: home
جمله های نمونه
1. kashan is his hometown
زادشهر او کاشان است.
2. romeo was banished from his hometown
رومئو از شهر خود تبعید شد.
3. I often dreamt about my hometown.
[ترجمه طناز] من اغلب در مورد شهر خودم فکر می کردم
|
[ترجمه ثمین] من اغلب خواب زادگاهم را میدیدم
|
[ترجمه علی] من غالبا" خواب زادگاهم را میبینم.
|
[ترجمه امیر] من اغلب خواب زادگاهم را میبینم
|
[ترجمه بابات] من کم و بیش خواب محل تولدم رو می بینم
|
[ترجمه گوگل]من اغلب در مورد زادگاهم خواب دیدم [ترجمه ترگمان]من اغلب در مورد شهر خودم فکر می کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I often return in dreams to my hometown.
[ترجمه ثمین] من اغلب در رویاهایم به زادگاهم برمیگردم
|
[ترجمه گوگل]من اغلب در خواب به زادگاهم برمی گردم [ترجمه ترگمان]من اغلب به رویاهای خود برمی گردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Fame and fortune notwithstanding, Donna never forgot her hometown.
[ترجمه گوگل]با وجود شهرت و ثروت، دونا هرگز زادگاهش را فراموش نکرد [ترجمه ترگمان]با وجود این، او هرگز شهر خود را فراموش نکرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He returned to his hometown in the spring of 196
[ترجمه گوگل]در بهار 196 به زادگاهش بازگشت [ترجمه ترگمان]او در بهار ۱۹۶ به زادگاهش بازگشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Please accompany me on the trip to my hometown.
[ترجمه گوگل]لطفا در سفر به زادگاهم مرا همراهی کنید [ترجمه ترگمان]لطفا مرا در سفر به وطن خود همراهی کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He is keeping on the house in his hometown.
[ترجمه گوگل]او از خانه در زادگاهش نگهداری می کند [ترجمه ترگمان]او خانه خود را در شهر خودش نگهداری می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. During the Second World War my hometown was ravished, and all its treasure robbed.
[ترجمه گوگل]در طول جنگ جهانی دوم زادگاه من غرق شد و تمام گنجینه آن غارت شد [ترجمه ترگمان]در طول جنگ جهانی دوم، شهر من مجذوب خود شد و همه گنج آن غارت شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Chicago is my hometown.
[ترجمه گوگل]شیکاگو زادگاه من است [ترجمه ترگمان]شیکاگو شهر من است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Back to her hometown, she feels she still inhabits her old days.
[ترجمه گوگل]با بازگشت به زادگاهش، او احساس میکند هنوز در روزهای گذشته زندگی میکند [ترجمه ترگمان]بازگشت به زادگاه خود، او احساس می کند که هنوز در روزه ای گذشته او زندگی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. My hometown has thrown up a number of great poets.
[ترجمه گوگل]زادگاه من شاعران بزرگی را مطرح کرده است [ترجمه ترگمان]شهر من تعدادی از شاعران بزرگ را به قتل رسانده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She's written for her hometown newspaper.
[ترجمه گوگل]او برای روزنامه شهر خود نوشته است [ترجمه ترگمان]او برای روزنامه وطنی خود نوشته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The houses in my hometown were chiefly composed of wood.
[ترجمه گوگل]خانه های شهر من عمدتاً از چوب تشکیل شده بودند [ترجمه ترگمان]خانه های شهر من عمدتا از چوب ساخته شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They have been unjustly dispossessed of their hometown.
[ترجمه گوگل]آنها به ناحق از شهر خود خلع ید شده اند [ترجمه ترگمان]آن ها به ناحق از شهر خود محروم شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• city in illinois (usa) town where one was born or grew up; city where one resides your home town is the town where you were born or spent your childhood.
پیشنهاد کاربران
زادگاه. جایی که طرف کودکیش رو اونجا گذرونده یا خودش رو اونجایی میدونه. ( در صورتی که birthplace صرفا محل تولد هستش و ربطی به این نداره که طرف خودشو کجایی میدونه )
1. محل تولد. زادگاه 2. محل اقامت مثال: I ran across several old friends when I went back to my hometown من زمانی که به زادگاهم برگشتم بطور تصادفی چند تا دوست قدیمی را دیدم.
میدونم معنی زادگاه میده ولی مثلا فرض کن میخوای برگردی خونه قبلیت که از بچگی زندگی میکردی نمیشه بگی برمیگردم زادگاهم. یکم معنیای متفاوتم بنویسین لطفاً همه عین هم نوشتن
زادگاه میشه birthplace و جایی که فرد در اون محل بزرگ شده میشه hometown She was born in Seoul , but her hometown is Busan . She grew up there .
با توجه به معانی ارائه شده در دیکشنری های آکسفورد و لانگمن، معنای شهر محل تولد ( زادگاه ) یا محل و شهر دوران کودکی رو میده. ( Oxford: the place where you were born or lived as a child ) ( Longman: the place where you were born and spent your childhood )
آفرین به آقا ایمان، دوستان hometown یعنی محل سکونت و زندگی، birthplace میشه زادگاه
جایی که به دنیا آمدید و یا جایی که بچگیتون رو اونجا گذروندید
hometown: زادگاه
the place where you were born and spent your childhood ˌhome ˈtown especially British English, home‧town especially American English Ex : She’s written for her hometown newspaper
میشه محل سکونت و زندگی و معنی زادگاه و. . . رو نمیده
● شهری یا محلی که به دنیا اومدی یا بچگیت رو گذروندی، نه لزوما جایی که الان زندگی میکنی
زادگاه خود یا شهر خود
زادگاه، محل تولد، وطن، محل زندگی
Townدر فارسی به معنای شهرستان هست Cityبه معنای شهر Villageروستا Hometownشهر زادگاه. شهری که در آن متولد میشوید. Capitalپایتخت Metropolisمهم ترین یا بزرگترین شهر یه کشور
زادگاه محل تولد
محل تولد زادگاه
زادگاه یا محل تولد و محل زندگی
زادگاه یا محل تولد
شهر آبا و اجدادی
It means the town where one was grew up.
زادگاه محل زندگی
زادگاه - محل زندگی
محل زندگی
میهن . وطن
وطن
محل تولد .
the place where you were born and lived as a child