• : تعریف: a school classroom where students meet at the beginning of the school day for attendance and announcements.
جمله های نمونه
1. Homeroom lasts for ten minutes.
[ترجمه فاطمه معینی] تالار حضور و غیاب برای ده دقیقه طول می کشد
|
[ترجمه گوگل]اتاق خانه ده دقیقه طول می کشد [ترجمه ترگمان]homeroom برای ۱۰ دقیقه دوام میاره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. This time is taken up with the conventional homeroom topics: announcements and the like.
[ترجمه گوگل]این زمان به موضوعات معمولی اتاق خانه می پردازد: اطلاعیه ها و موارد مشابه [ترجمه ترگمان]این بار با موضوعات مربوط به کلاس در کلاس صحبت می شود: بیانیه ها و موارد مشابه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. For barreling into homeroom just as the bell rings.
[ترجمه گوگل]برای ورود به اتاق خانه درست زمانی که زنگ به صدا در می آید [ترجمه ترگمان]که در کلاس به شکل حلقه های بل در کلاس حرکت می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Then why are you twenty minutes late for homeroom?
[ترجمه گوگل]پس چرا بیست دقیقه دیر اومدی تو خونه؟ [ترجمه ترگمان]پس چرا بیست دقیقه دیر در کلاس هستید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Our homeroom teacher was mad yesterday.
[ترجمه گوگل]معلم خانه ما دیروز دیوانه بود [ترجمه ترگمان] معلم سر کلاس دیروز عصبانی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Cindy: But I have to go to my homeroom.
[ترجمه گوگل]سیندی: اما من باید به اتاقم بروم [ترجمه ترگمان] ولی باید برم کلاس کلاس [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. My newspaper contained information from the high school on homeroom assignments.
[ترجمه گوگل]روزنامه من حاوی اطلاعاتی از دبیرستان در مورد تکالیف خانه بود [ترجمه ترگمان]روزنامه من حاوی اطلاعاتی از دبیرستان در زمینه تکالیف درسی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Then I worried that he would end up in the wrong homeroom and suffer some embarrassment for such inattention.
[ترجمه گوگل]سپس من نگران بودم که او در خانه اشتباهی قرار بگیرد و به خاطر چنین بی توجهی دچار خجالت شود [ترجمه ترگمان]و من نگران بودم که او در کلاس اشتباه به سر خواهد آمد و به خاطر این بی توجهی، کمی دست پاچه می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I am Zhang . I teach mandarin for Grade 11 am the Chinese homeroom teacher for 11 - A.
[ترجمه گوگل]من ژانگ هستم من نارنگی را برای کلاس 11 آموزش می دهم معلم خانه چینی برای 11 - A [ترجمه ترگمان]من ژانگ هستم من نمره ۱۱ را برای نمره ۱۱ به عنوان معلم کلاس چینی ۱۱ - ۱۱ تدریس می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The international circuit has players on the road 50% of the time--and it's hard to focus on your backhand when you're worrying about being on time for homeroom.
[ترجمه گوگل]پیست بینالمللی 50 درصد مواقع بازیکنانی را در جادهها دارد - و وقتی نگران به موقع بودن در خانه هستید، تمرکز روی بک هند کار دشواری است [ترجمه ترگمان]مدار بین المللی دارای بازیکنان در جاده ۵۰ % مواقع است - - و تمرکز بر روی backhand زمانی است که شما نگران بودن در زمانی هستید که به سمت در کلاس عازم هستید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
کلاس (اسم)
class, classroom, schoolroom, homeroom
کلاس درس (اسم)
classroom, homeroom
انگلیسی به انگلیسی
• classroom where students assemble at the beginning of the school day