homeliness

/ˈhoʊmlɪnəs//ˈhəʊmlɪnəs/

معنی: زشتی، سادگی، فروتنی
معانی دیگر: زشتی

جمله های نمونه

1. Beauty gains little, and homeliness and deformity lose much, by gaudy attire.
[ترجمه گوگل]زیبایی به دست نمی آید، و خانه داری و بدشکلی چیزهای زیادی را از دست می دهد، با لباس های شیک
[ترجمه ترگمان]زیبایی، کم و بیش زیبا است و زشت و زشت، با لباس های پرزرق و برق، از دست می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fine clothes could not conceal the girl's homeliness.
[ترجمه گوگل]لباس‌های زیبا نمی‌توانست خانه‌داری دختر را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]جامه های زیبا نمی توانست سادگی آن دختر را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. So may I enter a plea for simplicity, homeliness and humour, in the teaching of chemistry?
[ترجمه گوگل]پس آیا می‌توانم در آموزش شیمی به سادگی، خانه‌داری و شوخ طبعی بپردازم؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین ممکن است من تقاضایی برای سادگی، سادگی و شوخ طبعی، در تدریس شیمی وارد کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The other is the general homeliness of the application.
[ترجمه گوگل]مورد دیگر، اصلی بودن کلی برنامه است
[ترجمه ترگمان]دیگری سادگی سادگی این برنامه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not that homeliness is necessarily a bad thing for a typeface. With typefaces, character and history are just as important.
[ترجمه گوگل]نه اینکه خانه داری لزوماً چیز بدی برای یک تایپ فیس باشد با حروف، شخصیت و تاریخ به همان اندازه مهم هستند
[ترجمه ترگمان]نه اینکه آن سادگی یک چیز بد برای یک typeface است با typefaces، شخصیت و تاریخ به همان اندازه مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Kande will introduce its unique "Scent of kande" to our lobby in our Huizhou establishment from January 200 So immerse yourself and enjoy the freshness and homeliness of Kande.
[ترجمه گوگل]Kande از ژانویه 200، "رایحه kande" منحصر به فرد خود را به لابی ما در تاسیسات Huizhou ما معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]Kande \"Scent of kande\" را به لابی ما در موسسه Huizhou ما از ۲۰۰ ژانویه معرفی خواهد کرد تا خودتان را غرق کرده و از طراوت و سادگی of لذت ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Prose in the Northern Dynasty has two bright characters, which are not only homeliness and vigorousness of the style but also it's practicality.
[ترجمه گوگل]نثر در سلسله شمالی دارای دو شخصیت درخشان است که نه تنها خانه داری و نشاط سبک بلکه کاربردی بودن آن نیز می باشد
[ترجمه ترگمان]نثر در دودمان شمالی دارای دو شخصیت روشن است که تنها سادگی و سادگی سبک آن نیستند بلکه عملی نیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Scarlett recalled with contempt Melanie's thin childish figure, her serious heart-shaped face that was plain almost to homeliness. And Ashley couldn't have seen her in months.
[ترجمه گوگل]اسکارلت با تحقیر هیکل لاغر کودکانه ملانی را به یاد می آورد، چهره جدی قلبی شکل او که تقریباً به منزله خانه داری بود و اشلی چند ماه بود که نمی توانست او را ببیند
[ترجمه ترگمان]اسکارلت با نگاهی تحقیر آمیز ملانی، چهره جدی او را که تقریبا زشت جلوه می کرد، به یاد آورد ماه ها بود که اشلی او را ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زشتی (اسم)
inelegance, abomination, obscenity, homeliness, beastliness, deformation, flagrance, flagrancy, execration, inconcinnity, opprobrium, odium

سادگی (اسم)
homeliness, ease, facility, chastity, simplicity, naivety, plainness, simpleness, easiness, tenuity, rusticity, simple-mindedness

فروتنی (اسم)
humbleness, lowliness, homeliness, modesty, humility, pudency, simplicity, simpleness, coyness, meekness, demureness, pudicity, rusticity

انگلیسی به انگلیسی

• plainness, simplicity; lack of natural beauty; hominess, domesticity (british)

پیشنهاد کاربران

این کلمه دو تا معنی داره
۱. چیزی که ویژگی سادگی و معمولی بودن داشته باشه، و باعث بشه به تو حس صمیمیت و راحتی رو منتقل کنه

the quality of being simple or ordinary, but pleasant, in a way that makes you think of home:
...
[مشاهده متن کامل]

I loved the warm homeliness of the story.
They left the luxury of midtown for the homeliness of the Midwest.
The farmhouse combines nostalgia and homeliness.
۲. غیر جذاب و زشت
:the quality of being unattractive or ugly
. He joked about the homeliness of the reporters

the quality of being simple or ordinary, but pleasant, in a way that makes you think of home:

بپرس