۱ - متمرکز شدن روی هدفی، معطوف کردن توجه و تمرکز بر روی کاری.
۲ - مستقیم به طرف هدف پیش رفتن ( مثل موشک و بمب )
When you homed those missiles in on the
people; how did you feel
وقتی اون بمب ها رو مستقیما به طرف مردم هدایت کردی؛ چه احساسی داشتی؟
... [مشاهده متن کامل]
I always try to home in on my goals
همیشه سعی میکنم بر اهدافم تمرکز کنم.
۲ - مستقیم به طرف هدف پیش رفتن ( مثل موشک و بمب )
وقتی اون بمب ها رو مستقیما به طرف مردم هدایت کردی؛ چه احساسی داشتی؟
... [مشاهده متن کامل]
همیشه سعی میکنم بر اهدافم تمرکز کنم.
معطوف/هدایت کردن توجه یا تمرکز بر روی یک هدف یا منظور خاص.
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
تمام توجه و تمرکز ( خود ) را معطوف کاری یا چیزی کردن، گیردادن به کاری یا چیزی یا موضوعی
1 - مستقیم بطرف چیزی یا کسی رفتن، به سمت هدف پیش رفتن، 2 - چیزی را نشان کردن، مد نظر داشتن، تمرکز کردن، بیشتر مورد توجه قرار دادن، مثال برای 1 - The missile first homed in , then hit its target موشک ابتدا
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
به سمت هدف پیش رفت، سپس، به هدفش اصابت کرد. مثال برای 2 - I'm not surprised Taylor bought a house—once she homes in on a goal, she accomplishes it من از اینکه تیلور یک خانه خریده، تعجب نکردم، - ( چون ) هر موقع یک هدفی رو در پیش میگیرد ( مد نظر قرار میدهد ) آنرا به اتمام می رساند.