home grown


(سبزیجات و میوه) خانگی، محصول خانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: raised or grown at home or locally, as vegetables or fruits.
مشابه: local

(2) تعریف: having come from, native to, or pertaining to a locale or region.
مشابه: local, native

- a homegrown football team
[ترجمه امید بهمنی] یک تیم فوتبال محلی
|
[ترجمه گوگل] یک تیم فوتبال بومی
[ترجمه ترگمان] یک تیم فوتبال داخلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. home-grown apples
سیب محصول باغچه ی منزل،سیب خانگی

2. Finally, there's a bevy of Aussie and homegrown soap stars in Aladdin at the Apollo in Oxford.
[ترجمه گوگل]در نهایت، گروهی از ستاره های صابون استرالیایی و بومی در علاءالدین در آپولو در آکسفورد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، یک گروه از ستارگان Aussie استرالیایی و soap در نور علاالدین در شهر آپولو در آکسفورد زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Grant Street Band rounds out the homegrown sound with intense harmonies and fine traditional and contemporary arrangements.
[ترجمه گوگل]گروه گرانت استریت بند صدای بومی را با هارمونی های شدید و تنظیم های سنتی و معاصر خوب تکمیل می کند
[ترجمه ترگمان]گروه گرانت وال استریت صدای وطنی را با هماهنگی های قوی و هماهنگی های عالی و معاصر برگزار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yet homegrown gangs may prove equally troublesome.
[ترجمه گوگل]با این حال، باندهای داخلی ممکن است به همان اندازه دردسرساز شوند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، دسته های داخلی ممکن است به یک اندازه دردسر ساز باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Though not as sweet as the homegrown, frozen corn worked quite well.
[ترجمه گوگل]اگرچه به شیرینی ذرت خانگی نیست، اما ذرت منجمد بسیار خوب عمل کرد
[ترجمه ترگمان]هرچند نه به آن اندازه که ذرت خشک و یخ زده خوب کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Watercress: make use of homegrown crops with a free recipe booklet.
[ترجمه گوگل]شاهی: از محصولات بومی با یک کتابچه دستور العمل رایگان استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]watercress: از محصولات خانگی با یک دفترچه راهنمای رایگان استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This kind of specialised service has helped make Homegrown Videos one of the biggest distributors in the business.
[ترجمه گوگل]این نوع خدمات تخصصی کمک کرده است Homegrown Videos به یکی از بزرگترین توزیع کنندگان در تجارت تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]این نوع خدمات تخصصی به ساخت ویدیوهای Homegrown در یکی از بزرگ ترین توزیع کنندگان در این زمینه کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We must find homegrown solution to this conflict.
[ترجمه گوگل]ما باید راه حل داخلی برای این درگیری پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید راه حل داخلی برای این مناقشه بیابیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Authorities say a homegrown radical Islamist group, the Indian Mujahideen, carried out the bomb attacks in several cities.
[ترجمه گوگل]مقامات می گویند که یک گروه اسلام گرای رادیکال بومی، مجاهدین هندی، این حملات را در چندین شهر انجام داد
[ترجمه ترگمان]مقامات می گویند که یک گروه اسلام گرای رادیکال محلی، مجاهدین هند، حملات بمب گذاری در چندین شهر را انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These homegrown apples taste better than the ones from abroad.
[ترجمه عابدی اصغر] این سیب های خانگی مزه ی بهتری نسبت به سیب های خارجی دارند
|
[ترجمه گوگل]این سیب های بومی طعم بهتری نسبت به سیب های خارج از کشور دارند
[ترجمه ترگمان]این سیب ها از خارج از کشور طعم بهتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So the Thanksgiving meal should really be turkey with pesto—homegrown vanity and courage served with a pluralist topping.
[ترجمه گوگل]بنابراین، غذای شکرگزاری باید واقعاً بوقلمون با پستو باشد - غرور و شجاعت بومی که با یک رویه کثرت گرایانه سرو می شود
[ترجمه ترگمان]پس غذای روز شکرگزاری هم باید بوقلمون باشه با pesto homegrown و شجاعت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With that sort of homegrown demand the industry appears well placed to weather the economic storm.
[ترجمه گوگل]با چنین تقاضای داخلی، به نظر می رسد صنعت برای مقابله با طوفان اقتصادی موقعیت خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]با این نوع تقاضای داخلی، صنعت به خوبی قرار است در شرایط آب و هوایی طوفان اقتصادی قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Its homegrown video service, chat software and financial information section lag behind those of popular rivals.
[ترجمه گوگل]خدمات ویدئویی داخلی، نرم افزار چت و بخش اطلاعات مالی آن از رقبای محبوب عقب مانده است
[ترجمه ترگمان]خدمات ویدیویی خانگی، نرم افزار چت و بخش اطلاعات مالی از رقبای عمومی عقب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Maldera was a homegrown Milan talent, going on to be a great left - back.
[ترجمه گوگل]مالدرا یک استعداد بومی میلان بود و همچنان یک مدافع چپ بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]Maldera یک استعداد homegrown اهل میلان بود که به سمت چپ و راست حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They're low-key, homegrown blogs that don't host illicitly copied music, but do provide links to third-party sites, or storage lockers, such as Megashare, where pirated music is stored.
[ترجمه گوگل]آنها وبلاگ‌های کم‌کلید و خانگی هستند که موسیقی‌های کپی‌شده غیرقانونی را میزبانی نمی‌کنند، اما پیوندهایی به سایت‌های شخص ثالث یا قفسه‌های ذخیره‌سازی، مانند Megashare، که موسیقی دزدی در آن ذخیره می‌شود، ارائه می‌دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها key داخلی و داخلی هستند که میزبان به طور غیر قانونی موسیقی را کپی نمی کنند، بلکه لینک هایی برای سایت های ثالث، یا صندوق های ذخیره، مانند Megashare، که در آن ها موسیقی کپی ذخیره می شود، ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• home-grown fruit and vegetables have been grown in your own garden, area, or country.

پیشنهاد کاربران

محصول خانگی
home grown vegetables
raised or grown at home or locally, as vegetables or fruits. / local
Homemade
ساخت خانه - محلی - بزرگ شده در خانه
Homegrown tits در اینجا یعنی طبیعی
رشد داخلی
خانگی، محلی، داخلی، بومی، ملی
داخلی
محلی
خانگی
بومی

بپرس