اسم ( noun )
• (1) تعریف: special respect, honor, or esteem, publicly displayed or expressed.
• مترادف: deference, obeisance, reverence, salute, tribute
• مشابه: applause, compliment, esteem, honor, kowtow, regard, respect, veneration
• مترادف: deference, obeisance, reverence, salute, tribute
• مشابه: applause, compliment, esteem, honor, kowtow, regard, respect, veneration
- Dignitaries from numerous foreign countries came to the funeral to pay homage to the slain leader.
[ترجمه احمد قربانی] مقامات عالی کشورهای متعدد خارجی برای ادای احترام به رهبر کشته شده به مراسم تشییع جنازه آمدند.|
[ترجمه گوگل] مقامات بسیاری از کشورهای خارجی برای ادای احترام به رهبر مقتول به مراسم تشییع جنازه آمدند[ترجمه ترگمان] Dignitaries از کشورهای مختلف خارجی برای ادای احترام به رهبر کشته شده به مراسم خاکسپاری آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In his acceptance speech for the award, the actor paid homage to the great director who had been his mentor.
[ترجمه احمد قربانی] این بازیگر در سخنرانی خود برای دریافت جایزه به کارگردان بزرگی که مربی او بوده است ادای احترام کرد.|
[ترجمه گوگل] این بازیگر در سخنرانی خود برای دریافت این جایزه به کارگردان بزرگی که مربی او بوده است ادای احترام کرد[ترجمه ترگمان] این بازیگر در سخنرانی پذیرش خود نسبت به کارگردان بزرگ که مربی او بود، ادای احترام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a formal, public pledge of allegiance to a feudal lord by a tenant or vassal.
• مترادف: fealty, pledge
• مشابه: kowtow, submission, subordination, vassalage, vow
• مترادف: fealty, pledge
• مشابه: kowtow, submission, subordination, vassalage, vow
- He pledged homage to the king and was granted land in return.
[ترجمه احمد قربانی] او به پادشاه ادای احترام کرد و در عوض به او زمین داده شد.|
[ترجمه گوگل] او به پادشاه ادای احترام کرد و در ازای آن زمینی به او اعطا شد[ترجمه ترگمان] او قول داد که از پادشاه تجلیل به عمل آورد و در عوض از زمین فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید