hold sway


حکمروا بودن، فرمانروا بودن، چیره بودن، سلطه داشتن، رواج داشتن

جمله های نمونه

1. Among people here, traditional values still hold sway.
[ترجمه گوگل]در میان مردم اینجا، ارزش‌های سنتی هنوز هم پابرجاست
[ترجمه ترگمان]در میان مردم، ارزش های سنتی هنوز به نوسان در می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These old attitudes still hold sway in the church.
[ترجمه رحیم] این نگرش های قدیمی هنوز در کلیسا جاری است
|
[ترجمه گوگل]این نگرش های قدیمی هنوز در کلیسا پابرجاست
[ترجمه ترگمان]این نگرش قدیمی هنوز در کلیسا به نوسان در می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fundamentalist beliefs hold sway over whole districts, ensuring the popularity of religious leaders.
[ترجمه گوگل]باورهای بنیادگرا بر کل مناطق حاکم است و محبوبیت رهبران مذهبی را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]باورهای بنیاد گرا بر همه مناطق تسلط دارند و شهرت رهبران مذهبی را تضمین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rebel forces hold sway over much of the island.
[ترجمه گوگل]نیروهای شورشی بر بیشتر جزیره تسلط دارند
[ترجمه ترگمان]نیروهای شورشی بیش از حد بر جزیره تسلط دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's a place for Comici's drop-of-water philosophy to hold sway.
[ترجمه گوگل]این مکانی است که فلسفه قطره‌ای از آب کامیسی را تحت تأثیر قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مکانی است که فلسفه قطره آبی Comici به نوسان در می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But it's fair to say they won't hold sway in the discussions in the G 20 summit.
[ترجمه گوگل]اما منصفانه است که بگوییم آنها در بحث های نشست سران G 20 تحت تاثیر قرار نخواهند داشت
[ترجمه ترگمان]اما منصفانه است که بگوییم آن ها در اجلاس سران جی ۲۰ شرکت نخواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Yet the theory continues to hold sway.
[ترجمه گوگل]با این حال، این نظریه همچنان ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، این تئوری همچنان به نوسان خود ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The beliefs which now hold sway may one day be rejected.
[ترجمه گوگل]ممکن است روزی باورهایی که اکنون بر آنها حاکم است رد شوند
[ترجمه ترگمان]باورهایی که اکنون ممکن است یک روز رد شود ممکن است رد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Today Taliban insurgents again hold sway over much of the Kandahar countryside.
[ترجمه گوگل]امروز شورشیان طالبان دوباره بر بیشتر حومه قندهار تسلط دارند
[ترجمه ترگمان]امروز شورشیان طالبان بار دیگر بیشتر نواحی حومه قندهار را تحت تاثیر قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is difficult to establish which of the two scientific theories could hold sway.
[ترجمه گوگل]تعیین اینکه کدام یک از این دو نظریه علمی می تواند تأثیرگذار باشد دشوار است
[ترجمه ترگمان]تعیین این دو نظریه علمی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Similarly, the concepts of the division of labour and organisation through specialisation still hold sway within many organisations.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، مفاهیم تقسیم کار و سازمان از طریق تخصص هنوز هم در بسیاری از سازمان ها حاکم است
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، مفاهیم تقسیم کار و سازمان از طریق تخصص هنوز در بسیاری از سازمان ها رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even with these rules, access to bank credit is very limited. In much of the countryside, usurious moneylenders still hold sway.
[ترجمه گوگل]حتی با وجود این قوانین، دسترسی به اعتبار بانکی بسیار محدود است در بسیاری از مناطق روستایی، وام دهندگان ربوی هنوز هم قدرت دارند
[ترجمه ترگمان]حتی با این قوانین، دسترسی به اعتبار بانک بسیار محدود است در بیشتر نواحی حومه، moneylenders usurious هنوز گرفتار نوسان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• rule, continue to influence, endure, exist

پیشنهاد کاربران

عبارت **"hold sway"** به معنای **تسلط داشتن** یا **نفوذ داشتن** بر چیزی یا کسی است. این عبارت معمولاً در متون ادبی و گفتاری برای توصیف قدرت و تأثیر یک شخص یا ایده استفاده می شود.
### مثال:
- "The charismatic leader held sway over the crowd, captivating them with his speech. "
...
[مشاهده متن کامل]

( رهبر جذاب بر جمعیت تسلط داشت و آنها را با سخنرانی اش مجذوب کرد. )
### تفاوت با کلمات مشابه میتواند به درک بهتر این کلمه کمک کند:
1. **"Dominate"**: این کلمه به معنای تسلط و غلبه بدون توجه به نظر دیگران است. به نشانه ای از قدرت سخت و غالب بودن اشاره دارد.
- مثال: "The team dominated the match. "

2. **"Influence"**: این کلمه به معنای تأثیرگذاری بر دیگران است، اما لزوماً به معنای تسلط نیست.
- مثال: "She had a strong influence on her peers. "
3. **"Control"**: به معنای کنترل کردن یا مدیریت یک وضعیت است و معمولاً بار منفی دارد.
- مثال: "He tried to control the situation. "
در نهایت، **"hold sway"** بیشتر بر روی جنبه های عاطفی و اجتماعی نفوذ و جذابیت تأکید دارد، در حالی که سایر کلمات ممکن است به ابعاد قدرت یا مدیریت شناخته شوند.

قدرت کنترل داشتن
قدرت و نفوذ داشتن
جاری بودن
تاثیر گذار بودن، نفوذ داشتن

بپرس