🔸 معادل فارسی:
• قدرت داشتن
• در قدرت بودن
• اعمال نفوذ کردن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سیاسی – اصلی ) :** داشتن موقعیت یا اختیار رسمی برای اداره یا کنترل.
... [مشاهده متن کامل]
- *مثال:* Only a few parties hold power in the country.
تنها چند حزب در کشور قدرت دارند.
2. ** ( رسانه ای – کاربردی ) :** در خبرها، �hold power� یعنی یک فرد یا گروه در جایگاه تصمیم گیری یا نفوذ سیاسی باقی مانده است.
- *مثال:* He continues to hold power despite the protests.
او با وجود اعتراض ها همچنان در قدرت است.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** هر موقعیتی که فرد یا گروهی نفوذ یا کنترل بر دیگران داشته باشد.
- *مثال:* Corporations hold power over consumers.
شرکت ها بر مصرف کنندگان قدرت دارند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
exercise authority – be in control – wield influence – govern – dominate
_______________________________________
🔸 مثال ها:
• The military holds power in the region.
ارتش در منطقه قدرت دارد.
• He managed to hold power for over a decade.
او توانست بیش از یک دهه در قدرت بماند.
• Wealthy elites hold power in shaping policy.
نخبگان ثروتمند در شکل دهی سیاست قدرت دارند.
• قدرت داشتن
• در قدرت بودن
• اعمال نفوذ کردن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سیاسی – اصلی ) :** داشتن موقعیت یا اختیار رسمی برای اداره یا کنترل.
... [مشاهده متن کامل]
- *مثال:* Only a few parties hold power in the country.
تنها چند حزب در کشور قدرت دارند.
2. ** ( رسانه ای – کاربردی ) :** در خبرها، �hold power� یعنی یک فرد یا گروه در جایگاه تصمیم گیری یا نفوذ سیاسی باقی مانده است.
- *مثال:* He continues to hold power despite the protests.
او با وجود اعتراض ها همچنان در قدرت است.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** هر موقعیتی که فرد یا گروهی نفوذ یا کنترل بر دیگران داشته باشد.
- *مثال:* Corporations hold power over consumers.
شرکت ها بر مصرف کنندگان قدرت دارند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
_______________________________________
🔸 مثال ها:
ارتش در منطقه قدرت دارد.
او توانست بیش از یک دهه در قدرت بماند.
نخبگان ثروتمند در شکل دهی سیاست قدرت دارند.