### 🔸 معادل فارسی:
چسبیدن به / نگه داشتن / حفظ کردن / رها نکردن
در زبان محاوره ای:
ولش نکن، بچسب بهش، نگهش دار، از دستش نده
- - -
### 🔸 تعریف ها:
1. ** ( فیزیکی – واقعی ) :**
... [مشاهده متن کامل]
گرفتن یا چسبیدن به چیزی برای حفظ تعادل یا جلوگیری از افتادن
مثال: **Hold onto** the railing—it’s slippery.
به نرده بچسب—لغزنده ست.
2. ** ( احساسی – استعاری ) :**
نگه داشتن احساس، خاطره، امید یا باور درونی؛ مقاومت در برابر فراموشی یا تسلیم
مثال: She still **holds onto** the memory of her childhood.
هنوز خاطرات کودکی ش رو تو دلش نگه داشته.
3. ** ( مالی – کاربردی ) :**
نگه داشتن دارایی، سهام یا منابع به جای فروش یا رها کردن
مثال: Investors chose to **hold onto** their shares.
سرمایه گذارا تصمیم گرفتن سهامشون رو نگه دارن.
4. ** ( روابط – نمادین ) :**
چسبیدن به رابطه، آدم یا لحظه ای خاص با تمام وجود
مثال: I’ll **hold onto** you no matter what.
هرچی بشه، بهت می چسبم و ولت نمی کنم.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
cling to – keep – retain – grip – preserve – hang on
چسبیدن به / نگه داشتن / حفظ کردن / رها نکردن
در زبان محاوره ای:
ولش نکن، بچسب بهش، نگهش دار، از دستش نده
- - -
### 🔸 تعریف ها:
1. ** ( فیزیکی – واقعی ) :**
... [مشاهده متن کامل]
گرفتن یا چسبیدن به چیزی برای حفظ تعادل یا جلوگیری از افتادن
مثال: **Hold onto** the railing—it’s slippery.
به نرده بچسب—لغزنده ست.
2. ** ( احساسی – استعاری ) :**
نگه داشتن احساس، خاطره، امید یا باور درونی؛ مقاومت در برابر فراموشی یا تسلیم
مثال: She still **holds onto** the memory of her childhood.
هنوز خاطرات کودکی ش رو تو دلش نگه داشته.
3. ** ( مالی – کاربردی ) :**
نگه داشتن دارایی، سهام یا منابع به جای فروش یا رها کردن
مثال: Investors chose to **hold onto** their shares.
سرمایه گذارا تصمیم گرفتن سهامشون رو نگه دارن.
4. ** ( روابط – نمادین ) :**
چسبیدن به رابطه، آدم یا لحظه ای خاص با تمام وجود
مثال: I’ll **hold onto** you no matter what.
هرچی بشه، بهت می چسبم و ولت نمی کنم.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
محکم نگه داشتن
چنگ زدن - چسبیدن
چیزی را نزدیک خود نگه دارید که برای شما مهم است.
بند شدن
پایبند بودن
سفت چیزی را گرفتن
دو دستی نگه داشتن، محکم چسبیدن، نفروختن، سخت نگه داشتن
سفت چسبیدن