hold down


معنی: فرو کردن

جمله های نمونه

1. Press and hold down the control key while you press '9'.
[ترجمه گوگل]در حالی که '9' را فشار می دهید، کلید کنترل را فشار داده و نگه دارید
[ترجمه ترگمان]در حالی که ۹ دکمه را فشار می دهید، دکمه کنترل را فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He took a dictionary to hold down the test papers for fear that they might be blown away by the wind.
[ترجمه گوگل]او یک فرهنگ لغت به دست گرفت تا برگه های آزمون را از ترس اینکه باد آنها را با خود بردارد نگه دارد
[ترجمه ترگمان]او یک فرهنگ لغت را برداشت تا کاغذهای تست را برای ترس اینکه مبادا باد آن ها را از بین ببرد، پایین نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He never could hold down a job.
[ترجمه گوگل]او هرگز نتوانست شغلی را حفظ کند
[ترجمه ترگمان] اون هیچوقت نمیتونه یه شغل رو نگه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Despite her handicap, Jane is able to hold down a full-time job.
[ترجمه گوگل]جین علیرغم معلولیتش می‌تواند یک شغل تمام وقت را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]علی رغم نقصش، جین می تواند یک شغل تمام وقت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We must hold down the tents because of the strong wind.
[ترجمه گوگل]به دلیل باد شدید باید چادرها را نگه داریم
[ترجمه ترگمان]ما باید چادرها رو به خاطر باد قوی نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hold down the Alt key while pressing the arrow keys.
[ترجمه گوگل]همزمان با فشار دادن کلیدهای جهت دار، کلید Alt را نگه دارید
[ترجمه ترگمان] کلید Alt رو نگه دار، در حالی که کلید تیر رو فشار میدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He couldn't hold down a job after his breakdown.
[ترجمه گوگل]او پس از شکست نتوانست شغلی را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]بعد از شکست او نمی توانست شغلی پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I have to hold down my post.
[ترجمه گوگل]من باید پستم را نگه دارم
[ترجمه ترگمان]باید post رو نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The government has done something to hold down food prices.
[ترجمه گوگل]دولت برای کاهش قیمت مواد غذایی کاری انجام داده است
[ترجمه ترگمان]دولت کاری کرده است که قیمت های مواد غذایی را پایین نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was a chronic alcoholic and unable to hold down a job.
[ترجمه گوگل]او یک الکلی مزمن بود و قادر به حفظ شغل نبود
[ترجمه ترگمان]او یک الکلی مزمن بود و نتوانست یک کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had never been able to hold down a job .
[ترجمه گوگل]او هرگز نتوانسته بود شغلی را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]هرگز نتوانسته بود شغلش را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How could you hold down the situation?
[ترجمه گوگل]چطور تونستی شرایط رو حفظ کنی؟
[ترجمه ترگمان]چطور تونستی این موقعیت رو نگه داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was unable to hold down a job after his breakdown.
[ترجمه گوگل]او پس از شکست نتوانست شغل خود را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست پس از شکست او کاری انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We will aim to hold down prices.
[ترجمه گوگل]هدف ما کاهش قیمت ها خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هدف ما این است که قیمت ها را پایین نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرو کردن (فعل)
steep, embed, infix, imbed, poach, jam, thrust, horn in, inculcate, dig, detrude, hold down, implant

تخصصی

[نفت] ضامن مهار

انگلیسی به انگلیسی

• restrict to preset limitations; be responsible for

پیشنهاد کاربران

Hold down the ford : در نبود کسی مسئولیت او را انجام دادن
تحت فشار قرار دادن
یا
مهار کردن
تحت کنترل نگه داشتن
کنار کشیدن
۱ - مانع شدن از حرکت با استفاده از زور
It took three men to hold him down
سه تا مرد نیاز داره تا جلوشو بگیرن
۲ - جلوی آزادی و حق و حقوق را گرفتن
The people are held down by a repressive regime.
...
[مشاهده متن کامل]

رژیم ستمگر حق و حقوق مردم رو ازشون گرفته
۳ - در سطح پایین نگه داشتن
The rate of inflation must be held down
نرخ تورم باید پایین نگه داشته بشه
۴ - در یک شغل ماندن
He was unable to hold down a job after his breakdown
اون نتونست بعد از ازکارافتادگیش تو یه شغل ثابت بمونه

پایین بردن

موفقیت در حفظ شغل یا موقعیت ( معنای غیر رسمی )
نگه داشتن
Hold him down: نگهش دارید

بپرس