hold back

/hoʊldˈbæk//həʊldbæk/

معنی: مانع شدن، وقفه کردن، بند، مانع، گیر، توقف، اشغال کننده
معانی دیگر: 1- جلوگیری کردن 2- نگهداشتن، ندادن، مانع، گیر، بند، وقفه، توقف، اشغال کننده، بازدار، مهار، جلوگیر

جمله های نمونه

1. Couldn't hold back my tears, still strong smile.
[ترجمه گوگل]نتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم، لبخندی که هنوز قوی بود
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم اشک هایم را نگه دارم، هنوز هم لبخند قوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The boss couldn' t hold back his anger any longer.
[ترجمه گوگل]رئیس دیگر نتوانست جلوی عصبانیت خود را بگیرد
[ترجمه ترگمان]رئیس دیگر نمی توانست خشمش را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sometimes you have to smile and act like everything is okay. hold back the tears and walk away.
[ترجمه گوگل]گاهی باید لبخند بزنی و طوری رفتار کنی که انگار همه چیز خوب است جلوی اشک ها را بگیر و برو
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها باید لبخند بزنی و طوری رفتار کنی که انگار همه چی مرتبه اشک ها را پس بگیر و برو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hold natural and graceful, don't hold back before the guests.
[ترجمه گوگل]طبیعی و برازنده نگه دارید، جلوی مهمانان کوتاهی نکنید
[ترجمه ترگمان]طبیعی و زیبا به نظر می رسی، قبل از مهمونا جلو نیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dam was not strong enough to hold back the flood waters.
[ترجمه زهره] سد آنقدر قوی نبود که بتونه جلوی آب های سیل رو بگیره
|
[ترجمه گوگل]این سد آنقدر قوی نبود که بتواند جلوی آب های سیل را بگیرد
[ترجمه ترگمان]این سد به اندازه کافی قوی نبود که بتواند بر آب های جاری غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No force on earth can hold back the progress of the society.
[ترجمه گوگل]هیچ نیرویی روی زمین نمی تواند جلوی پیشرفت جامعه را بگیرد
[ترجمه ترگمان]هیچ نیرویی روی زمین نمی تواند پیشرفت جامعه را عقب بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jim was able to hold back his anger and avoid a fight.
[ترجمه زهرا] جیم تونست خشمش رو کنترل کنه و از دعوا دوری کنه
|
[ترجمه گوگل]جیم توانست خشم خود را مهار کند و از دعوا اجتناب کند
[ترجمه ترگمان]جیم توانست خشمش را عقب نگه دارد و از دعوا بپرهیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are determined that nothing should hold back the peace talks.
[ترجمه گوگل]ما مصمم هستیم که هیچ چیز نباید مذاکرات صلح را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]ما مصمم هستیم که هیچ چیز نباید مانع مذاکرات صلح شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No one can hold back the wheel of history.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند چرخ تاریخ را نگه دارد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند چرخ تاریخ را عقب نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The villagers built banks of earth to hold back the flood waters.
[ترجمه گوگل]روستاییان برای جلوگیری از سیل، سواحل خاکی ساختند
[ترجمه ترگمان]روستاییان برای حفظ آب های سیل، بانک های زمین را ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do not hold back the truth.
[ترجمه گوگل]جلوی حقیقت را نگیرید
[ترجمه ترگمان] حقیقت رو پس نگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They built dykes and dam to hold back the rising flood waters.
[ترجمه گوگل]آنها دایک ها و سدها را برای جلوگیری از افزایش آب های سیل ساختند
[ترجمه ترگمان]آن ها سدها و سدها را ساختند تا آب های خروشان را عقب نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You must try to hold back German attack.
[ترجمه گوگل]شما باید سعی کنید حمله آلمان را مهار کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید سعی کنید حمله آلمانی را عقب بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do you think that mixed ability classes hold back the better students?
[ترجمه گوگل]آیا فکر می‌کنید کلاس‌های توانایی مختلط دانش‌آموزان بهتر را عقب نگه می‌دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید که کلاس های توانایی پیچیده دانش آموزان بهتر را عقب نگه می دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He couldn't holdback his anger.
[ترجمه گوگل]نمی توانست جلوی عصبانیتش را بگیرد
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست خشمش را مهار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Another alternative is to drape fabric back over specially designed hold-back hooks in brass or chrome.
[ترجمه گوگل]جایگزین دیگر این است که پارچه را روی قلاب های نگهدارنده مخصوص طراحی شده از برنج یا کروم قرار دهید
[ترجمه ترگمان]یک جایگزین دیگر این است که پارچه را بر روی قلاب های نصب شده مخصوص نگه داری شده در برنج و کروم نصب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Holdback finished in white with solid brass leaf highlights, £3 95 per pair; also in brass finish.
[ترجمه گوگل]هول‌بک به رنگ سفید با برجسته‌ترین برگ‌های برنجی، 395 پوند در هر جفت به پایان رسید همچنین در پرداخت برنجی
[ترجمه ترگمان]holdback به رنگ سفید با برگ برنجی محکم، ۳، ۹۵ پوند برای هر جفت، و همچنین در روکش برنجی به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The only holdback of realizing ideal of tomorrow is the misgive of today.
[ترجمه گوگل]تنها مانع تحقق آرمان فردا، بدبینی امروز است
[ترجمه ترگمان]تنها holdback از تحقق ایده آل فردا، misgive امروز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The later talks about the holdback Likin produced to the export of domestic goods and the help the import got.
[ترجمه گوگل]بعدها از عقب‌نشینی تولید لیکین برای صادرات کالاهای داخلی و کمکی که به واردات کرد صحبت می‌کند
[ترجمه ترگمان]مذاکرات بعدی در مورد the likin که برای صادرات کالاهای داخلی و کمک به واردات تولید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Don't install it on the position where holdback your driving.
[ترجمه گوگل]آن را در موقعیتی که رانندگی شما را متوقف می کند نصب نکنید
[ترجمه ترگمان]آن را در محل holdback نصب نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Do not let your incorrect political standpoints holdback sports development of Human beings!
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید دیدگاه های سیاسی نادرست شما مانع رشد ورزشی انسان شود!
[ترجمه ترگمان]به نظرات سیاسی نادرست خود در مورد توسعه ورزش انسان ها اجازه ندهید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. It leads to the disorder of polygraph application and holdback the advancement of the technology in judicial proceedings.
[ترجمه گوگل]این امر منجر به اختلال در کاربرد پلی گراف و مانع از پیشرفت فناوری در رسیدگی های قضایی می شود
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به اختلال استفاده از دستگاه دروغ سنج می شود و پیشرفت تکنولوژی در روند قضایی را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Dispute was exist in the use of thoracoscope. Total negation or blind application would holdback the development of thoracoscope surgery .
[ترجمه گوگل]در استفاده از توراکوسکوپ اختلاف نظر وجود داشت نفی کامل یا کاربرد کور مانع از پیشرفت جراحی توراکوسکوپ می شود
[ترجمه ترگمان]اختلاف در استفاده از thoracoscope وجود داشت نفی کلی یا کاربرد کور سبب ایجاد جراحی thoracoscope می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. And I do not think you are entitled to recover the replacement cost holdback.
[ترجمه گوگل]و من فکر نمی کنم که شما حق دارید بازپرداخت هزینه جایگزینی را بازیابی کنید
[ترجمه ترگمان]و من فکر نمی کنم شما حق داشته باشید که هزینه جایگزین را دوباره بازیابی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Government could contribute to the growth of economy, and it could holdback it meanwhile.
[ترجمه گوگل]دولت می تواند به رشد اقتصاد کمک کند و در عین حال می تواند آن را مهار کند
[ترجمه ترگمان]دولت می تواند به رشد اقتصادی کمک کند و در عین حال می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. They arrived at the stadium - not under the influence of alcohol - entered the stadium and left after a 40-minute holdback, without any incidents overnight.
[ترجمه گوگل]آنها به استادیوم رسیدند - نه تحت تأثیر الکل - وارد ورزشگاه شدند و پس از 40 دقیقه عقب نشینی، بدون هیچ حادثه ای یک شبه، آن را ترک کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها وارد استادیوم شدند - نه تحت نفوذ مشروبات الکلی - وارد استادیوم شدند و بعد از یک overnight ۴۰ دقیقه ای بدون هیچ حادثه ای خارج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. ABSTRACT It has been a prevailing viewpoint that the lack of fund holdback the educational industry development.
[ترجمه گوگل]چکیده این دیدگاه غالب بوده است که عدم وجود بودجه مانع توسعه صنعت آموزشی است
[ترجمه ترگمان]چکیده: این دیدگاه رایج بوده که فقدان سرمایه توسعه صنعت آموزشی را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Soft rot disease is the main disease of Amorphophallus, which has greatly affected Amorphophallus production, becoming a holdback of Amorphophallus industry development.
[ترجمه گوگل]بیماری پوسیدگی نرم بیماری اصلی آمورفوفالوس است که به شدت بر تولید آمورفوفالوس تأثیر گذاشته و به مانع توسعه صنعت آمورفوفالوس تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]بیماری پوسیدگی نرم، بیماری اصلی of است که به شدت تحت تاثیر تولید Amorphophallus قرار گرفته و تبدیل به a از توسعه صنعت Amorphophallus شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Though the excessive price of corporate control transfer is very high, it's not the holdback of advancing the efficiency of corporate control transfer.
[ترجمه گوگل]اگرچه قیمت بیش از حد انتقال کنترل شرکتی بسیار بالا است، اما مانع از پیشبرد کارایی انتقال کنترل شرکتی نیست
[ترجمه ترگمان]اگر چه قیمت بیش از حد انتقال کنترل شرکت بسیار بالا است، اما این مساله مهم نیست که اثربخشی انتقال کنترل شرکت افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانع شدن (فعل)
stop, resist, suppress, bar, prevent, debar, balk, hinder, barricade, hamper, exclude, inhibit, rein, impede, stymie, hold back, hold up, interfere with, obstruct, obturate

وقفه کردن (فعل)
hold back

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

گیر (اسم)
scrape, fix, entanglement, hitch, trap, obstacle, impediment, bug, gripe, impasse, snag, embroglio, holdback, holdfast, kink, tanglement

توقف (اسم)
stop, cessation, suspension, pause, stay, stand, cease, close, syncope, flag stop, holdback, tarriance, stopple

اشغال کننده (اسم)
holder, occupant, holdback, occupier

تخصصی

[سینما] وقفه انداختن

انگلیسی به انگلیسی

• withhold, fail to provide; hesitate, avoid participation; restrain; retain ownership
restraint; hindrance, obstacle

پیشنهاد کاربران

ممانعت کردن/خودداری کردن از انجام کاری یا جلوگیری کردن از پیشرفت
معمولاً برای توصیف وضعیت هایی استفاده می شود که در آن فردی احساسات، اقدامات یا نظرات خود را به دلایل مختلفی محدود می کند.
مترادف؛ Restrain، Withhold
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
She had to hold back her tears during the emotional speech.
He decided to hold back his opinion to avoid an argument.
The new rules may hold back the development of the project.

مخفی نگه داشتن چیزی
مانع پیشرفت شدن/ عقب نگهداشتن
for example
سریال
The Morning Show
?you are smart, interesting . . . . . . What's held you back
تو باهوش و جالب هستی. . . . . چه چیزی مانع پیشرفت در کار شده؟ ( چرا پیشرفت نکرده ای )
مانع چیزی شدن
جلوی چیزی را گرفتن
از چیزی ممانعت کردن
کم کاری کردن - با دل و جان کاری را نکردن/انجام ندادن
Don't hold back: Don't be shy: do or say whatever you want!
مانع پیشرفت کسی شدن
کسی را عقب نگه داشتن
گرو کشی کردن چیزی ( ندادن چیزی به کسی که مستحق دریافتش بوده )
Boss: you're that worker that used to work here?
Former worker: till you fired me and held back my last check
عقب نشینی
تسلیم
Old friend, why are you so shy?
Ain't like you to 🔎hold back🔎 or hide from the light
Someone like you
Song by Adele
حدکثر تلاش خود را نکردن
درون خود ریختن
پنهان کاری ، چیزی را در نهان داشتن مانند راز
جلو ( کسی رو ) گرفتن
به تاخیر انداختن
عقب راندن
عقب کشیدن، پا پس کشیدن
کوتاه اومدن
نگهداشتن
بازداشتن
پنهان کردن ، پوشاندن و مخفی کردن
معوقه
دست نگهداشتن
تامل
حبس کردن و عدم ابراز احساس، خفه کردن خود
to stop yourself from feeling or showing a particular emotion
to restrain someone or something
نگفتن یا بیان نکردن عقیده
انجام ندادن کاری به دلیل ترس یا به این دلیل که نمیخواهید وضعیت بد بدتر شود.
کنترل کردن خود
پا پس کشیدن
قایم کردن، مخفی کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس