دولت هایی که تروریسم را تحمل یا حمایت می کنند، باید پاسخگو باشند.
کسی را مسئول دانستن
شخصی را مسئول انجام کاری کردن
Nowadays , parents should hold their children accountable for doing their homeworks.
امروزه والدین باید فرزندانشان را برای انجام تکالیفشان مسئول بدانند.
شخصی را مسئول انجام کاری کردن
امروزه والدین باید فرزندانشان را برای انجام تکالیفشان مسئول بدانند.
• مسئول یا پاسخگو شناختن
مثال:
The union council hold accountable executive officers.
مشاوران اتحادیه مسئولان اجرایی را پاسخگو ( مسئول ) می دانند.
مثال:
مشاوران اتحادیه مسئولان اجرایی را پاسخگو ( مسئول ) می دانند.
متهم شناخته شدن، مجرم شناخته شدن
مسئول شناختن
مجازات کردن