hold a grudge
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔹 معادل فارسی: کینه به دل گرفتن | دل چرکین بودن | رنجش طولانی داشتن | از کسی دلخور ماندن
🔹 مثال ها:
She still holds a grudge against him for what he said years ago. هنوز از حرفی که سال ها پیش زده، دل چرکینه.
... [مشاهده متن کامل]
It’s not healthy to hold a grudge forever. اینکه همیشه کینه به دل داشته باشی، سالم نیست.
He forgave quickly and never held a grudge. سریع می بخشید و هیچ وقت کینه به دل نمی گرفت.
🔹 مترادف ها: bear a grudge | nurse resentment | harbor ill feelings | stay bitter
🔹 مثال ها:
She still holds a grudge against him for what he said years ago. هنوز از حرفی که سال ها پیش زده، دل چرکینه.
... [مشاهده متن کامل]
It’s not healthy to hold a grudge forever. اینکه همیشه کینه به دل داشته باشی، سالم نیست.
He forgave quickly and never held a grudge. سریع می بخشید و هیچ وقت کینه به دل نمی گرفت.
🔹 مترادف ها: bear a grudge | nurse resentment | harbor ill feelings | stay bitter
کینه به دل گرفتن
Hold a grudge = کینه به دل گرفتن
Hold a grudge against someone = از شخصی کینه به دل گرفتن
Hold a grudge against someone = از شخصی کینه به دل گرفتن
از کسی کینه به دل گرفتن