فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hoists, hoisting, hoisted
حالات: hoists, hoisting, hoisted
• : تعریف: to lift or haul up, esp. by mechanical means.
• مترادف: boost, elevate, jack, lift, raise
• مشابه: heave, hike, rear, upheave, winch
• مترادف: boost, elevate, jack, lift, raise
• مشابه: heave, hike, rear, upheave, winch
- They hoisted the car from the dock into the ship.
[ترجمه گوگل] آنها ماشین را از اسکله به داخل کشتی بلند کردند
[ترجمه ترگمان] اتومبیل را از لنگرگاه به داخل کشتی کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اتومبیل را از لنگرگاه به داخل کشتی کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We hoist the flag at six a.m.
[ترجمه گوگل] پرچم را ساعت شش صبح به اهتزاز در می آوریم
[ترجمه ترگمان] پرچم را ساعت شش صبح بالا می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پرچم را ساعت شش صبح بالا می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: hoister (n.)
مشتقات: hoister (n.)
• (1) تعریف: mechanical means, such as ropes and pulleys or an elevator, for lifting heavy or bulky loads.
• مترادف: elevator, jack, lift, tackle
• مشابه: block and tackle, capstan, crane, davit, dumbwaiter, forklift, halyard, jackscrew, winch, windlass
• مترادف: elevator, jack, lift, tackle
• مشابه: block and tackle, capstan, crane, davit, dumbwaiter, forklift, halyard, jackscrew, winch, windlass
- We used a hoist to lift the bathtub to the second floor.
[ترجمه گوگل] برای بالا بردن وان به طبقه دوم از بالابر استفاده کردیم
[ترجمه ترگمان] ما از یک بالا برای بلند کردن وان حمام به طبقه دوم استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما از یک بالا برای بلند کردن وان حمام به طبقه دوم استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an instance of hoisting; lift.
• مترادف: boost, lift
• مشابه: elevation, upthrust
• مترادف: boost, lift
• مشابه: elevation, upthrust