hodgepodge

/ˈhɑːdʒˌpɑːdʒ//ˈhɒdʒpɒdʒ/

معنی: مخلوط، چیز درهم و برهم، خوراک همه چیز درهم، اش شله قلمکار
معانی دیگر: (آشپزی) آبگوشت یا آش شله قلمکار (بیشتر می گویند : hotchpotch)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a confused, disorderly mixture or mess of diverse things; jumble.
مشابه: agglomerate, botch, jumble, litter, mishmash, tangle

جمله های نمونه

1. Back at Uncle's place, another televised hodgepodge of revolutionary memories lulled me to sleep.
[ترجمه گوگل]به خانه عمو برگشتم، یکی دیگر از انبوهی از خاطرات انقلابی تلویزیونی مرا خواباند
[ترجمه ترگمان]به جای عمو جان، یکی دیگر از اتاق های مختلف که از تلویزیون پخش شده بود، مرا به خواب فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The bullpen is a hodgepodge the Phillies are trying to patch with castoffs from other teams.
[ترجمه گوگل]گاوبازی قلابی است که فیلی ها سعی می کنند با تیم های دیگر کنار بگذارند
[ترجمه ترگمان]آغل گروهی است که در حال تلاش برای وصله کردن با castoffs از تیم های دیگر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Here half a dozen hotels soon sprang up along with a hodge-podge of other shops, booths, and taverns.
[ترجمه گوگل]در اینجا نیم دوجین هتل به همراه انبوهی از مغازه‌ها، غرفه‌ها و میخانه‌های دیگر به زودی پدید آمدند
[ترجمه ترگمان]در اینجا نیم دوجین هتل به زودی با هاج و واج از مغازه های دیگر، غرفه و میخانه بیرون جست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mouse Ink is a hodgepodge of reviews, newsy items and puzzles.
[ترجمه گوگل]جوهر موش مجموعه ای از نقدها، آیتم های جدید و پازل است
[ترجمه ترگمان]جوهر ماوس جمعی از مرور، موارد newsy و پازل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The region became a hodgepodge of languages and dialects, some from the east, some from the south and some from other countries entirely.
[ترجمه گوگل]این منطقه به انبوهی از زبان ها و گویش ها تبدیل شد، برخی از شرق، برخی از جنوب و برخی دیگر از کشورهای دیگر
[ترجمه ترگمان]این منطقه به چند زبان و گویش های، برخی از شرق، برخی از جنوب و برخی از کشورهای دیگر تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bluish touch light flashing on the hodgepodge of hair and clothes created a strange phantasmagoria of color, making the cave seem incomparably unique.
[ترجمه گوگل]نور لمسی مایل به آبی که روی انبوهی از موها و لباس‌ها چشمک می‌زند، رنگ‌های خیالی عجیبی ایجاد می‌کند و غار را بی‌نظیر به نظر می‌رساند
[ترجمه ترگمان]نور آبی رنگی در رشته های مختلف مو و لباس ها، عجیب و غریب به نظر می رسید، و به نظر می رسید که این غار به طور باورنکردنی منحصر به فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In short, it's a bit of hodgepodge, full of stark contrasts.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، کمی پر از تضاد است
[ترجمه ترگمان]خلاصه، درهم و برهم است، پر از تناقض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hodgepodge of girl and woman: miniskirt; halter top, no bra; friendship bracelet on wrist; hair pulled back with cherry scrunchy; Hello Kitty stick-on tattoo on her left shoulder, mushy from the heat.
[ترجمه گوگل]هودج دختر و زن: دامن کوتاه; بالاتنه، بدون سوتین؛ دستبند دوستی روی مچ دست؛ موهای عقب کشیده با گیلاس اسکرانچی; خالکوبی چوبی Hello Kitty روی شانه چپش که از گرما نرم شده است
[ترجمه ترگمان]hodgepodge از دختر و زن: miniskirt، نه سینه بند؛ دست بند دوستی روی مچ؛ موها با scrunchy cherry، موهای شانه چپش سیخ شده بود و از گرما رها شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then, the cat attacks hodgepodge was initiated collect post, draft the will of TA.
[ترجمه گوگل]سپس، حمله گربه هاج پاج آغاز شد جمع آوری پست، پیش نویس اراده TA
[ترجمه ترگمان]سپس، حملات گربه شروع به جمع آوری پست، پیش نویس وصیت نامه ارزیابی تاکتیکی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Hutts are a hodgepodge of evolutionary traits.
[ترجمه گوگل]هات ها مجموعه ای از ویژگی های تکاملی هستند
[ترجمه ترگمان]The نوعی از ویژگی های تکاملی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gardeners who find everything at the nursery irresistible can end up with a hodgepodge, rather than a pleasing overall effect.
[ترجمه گوگل]باغبانانی که همه چیز را در مهدکودک غیرقابل مقاومت می‌دانند، می‌توانند در نهایت به جای یک اثر کلی خوشایند، به یک هجوم دست پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]کسانی که در اتاق بچه ها همه چیز را در برابر خود پیدا می کنند می توانند به جای آنکه یک اثر کلی خوشایند داشته باشند، با درهم و برهم زدن به یکدیگر خاتمه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fang Hung - chien wished he could have said, No wonder your honorable work is such a hodgepodge.
[ترجمه گوگل]فانگ هونگ - چین آرزو داشت که می‌توانست بگوید، جای تعجب نیست که کار شرافتمندانه شما این‌قدر هولناک است
[ترجمه ترگمان]فنگ، ای کاش می توانست بگوید که کار شرافتمندانه تو آن قدر درهم و برهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But this kind of exhibition is easyly to be made into hodgepodge.
[ترجمه گوگل]اما این نوع نمایشگاه را می توان به راحتی تبدیل به یک هجوم کرد
[ترجمه ترگمان]اما این نوع نمایشگاه به صورت درهم و برهم در حال درهم و برهم زدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When I dipped closer, I saw they were in a hodgepodge of dark uniforms.
[ترجمه گوگل]وقتی نزدیک‌تر شدم، دیدم آنها در انبوهی از یونیفرم‌های تیره هستند
[ترجمه ترگمان]وقتی نزدیک تر رفتم دیدم که آن ها در یکی از خادمان تیره تیره بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخلوط (اسم)
mix, blend, admixture, mixture, hash, melange, composite, compost, hybrid, hodgepodge, mishmash, olio, macedoine

چیز درهم و برهم (اسم)
goulash, hodgepodge, salmagundi

خوراک همه چیز درهم (اسم)
mash, hodgepodge

اش شله قلمکار (اسم)
patchwork, hodgepodge, jambalaya, mishmash, hotchpotch

انگلیسی به انگلیسی

• mash, jumble; heterogeneous mixture; disorder, confusion
a hodge-podge is a confused or disorderly mixture of different types of things; an informal word.

پیشنهاد کاربران

This term refers to a mixture or assortment of various things that don’t necessarily go together. It can describe a disorganized or chaotic collection of items or ideas.
ترکیب یا مجموعه ای از چیزهای مختلف که لزوماً به هم نمی خورند/مرتبط با هم نیستند.
...
[مشاهده متن کامل]

می تواند مجموعه ای آشفته یا بی نظم از اقلام یا ایده ها را توصیف کند.
مَلغمه، در هم و بر هم
مثال؛
The party decorations were a hodgepodge of different colors and styles.
In a conversation about a messy room, someone might say, “My desk is a hodgepodge of papers and random objects. ”
A person might describe a mishmash of opinions by saying, “The discussion turned into a hodgepodge of conflicting ideas. ”

آبگوشت
ملغمه
هفت بیجار
عرصه تاخت و تاز
درهم بر هم
قاطی پاتی
قروقاطی ، شلم شوربا
شلم شوربا، آش شله قلمکار، هشلهف، چرند و پرند، ترکیب نامرغوب، اجق وجق، خزعبلات
مَلغمه
ترکیب
مخلوط
Hodgepodge of=آمیخته ای از، ملغمه ای از
تلنبار

بپرس