hobby

/ˈhɑːbi//ˈhɒbi/

معنی: سرگرمی، کار ذوقی، اسب کوچک اندام، مشغولیات
معانی دیگر: (کاری که بخاطر ذوق و علاقه انجام شود نه وظیفه یا مزد) سرگرمی، خواهکاری، خواهکاره، تفنن، (قدیمی) اسب میان اندام تندرو، اسب پرزور، رجوع شود به: hobbyhorse، (جانور شناسی) باز جهشگر (falco subbuteo - باز شکاری کوچک و بومی اروپا)، کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: hobbies
مشتقات: hobbyist (n.)
• : تعریف: an interest or activity that one pursues in one's leisure time, for pleasure.
مترادف: avocation, bag, enthusiasm, passion, pastime, pursuit
مشابه: amusement, diversion, divertissement, entertainment, recreation, sideline, thing
اسم ( noun )
حالات: hobbies
• : تعریف: a small European falcon, formerly used to catch smaller game birds.

جمله های نمونه

1. iraj's hobby is photography
سرگرمی ایرج عکاسی است.

2. ride a hobby
بیش از حد به کار ذوقی (خواهکار) خود علاقمند بودن،در خواهکاری زیاده روی کردن

3. ride a hobby
دنبال سرگرمی یا موضوع مورد علاقه ی خود رفتن

4. he paints as a hobby
او برای سرگرمی (نه پول) نقاشی می کند.

5. painting is his main hobby
نقاشی سرگرمی عمده ی او است.

6. he is a teacher and his hobby is stamp- collecting
او معلم است و سرگرمی او تمبر جمع کردن می باشد.

7. My hobby is chess. Are you interested in learning?
[ترجمه Fati] سرگرمی من شطرنج است ایا شما علاقه به یادگیری ان داری/؟
|
[ترجمه الهه مختار آبادی] سرگرمی من شطرنج است. آیا به آموختن آن علاقه داری؟؟
|
[ترجمه محمد] سرگرمی من شطرنج است آیا شما علاقه به یادگیری آن دارید
|
[ترجمه گوگل]سرگرمی من شطرنج است آیا به یادگیری علاقه دارید؟
[ترجمه ترگمان]سرگرمی من شطرنج است به یادگیری علاقه داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr. Hobby is in conference with his advisers.
[ترجمه امیر] کار مورد علاقه
|
[ترجمه آرش دارلئی] اقای هابی به همراه مشاورانش در کنفرانس حضور دارد
|
[ترجمه محمد عرفان آذری] آقای هابی با مشاوران خود در کنفرانس هسس
|
[ترجمه گوگل]آقای هابی با مشاورانش در کنفرانس است
[ترجمه ترگمان]آقای سرگرمی با مشاوران خود در یک کنفرانس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He decided to turn his hobby into a lucrative sideline.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت سرگرمی خود را به یک حاشیه پردرآمد تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت که سرگرمی خود را به حاشیه پر سود تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He needs a hobby to keep him busy and stop him from getting into mischief.
[ترجمه گوگل]او به یک سرگرمی نیاز دارد تا او را مشغول کند و او را از شرارت باز دارد
[ترجمه ترگمان]او به سرگرمی احتیاج دارد تا او را سرگرم نگه دارد و جلوی شرارت او را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His hobby of winemaking was fast becoming a profitable sideline.
[ترجمه گوگل]سرگرمی او از شراب سازی به سرعت تبدیل به یک حاشیه سودآور شد
[ترجمه ترگمان]سرگرمی او به سرعت در حال تبدیل شدن به یک حاشیه سود آور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I only play jazz as a hobby.
[ترجمه حسام] من فقط برای سرگرمی جاز ( درام ) میزنم
|
[ترجمه گوگل]من فقط به عنوان سرگرمی جاز می نوازم
[ترجمه ترگمان]من فقط جاز رو به عنوان سرگرمی بازی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His secret hobby: performing magic tricks.
[ترجمه گوگل]سرگرمی مخفی او: انجام شعبده بازی
[ترجمه ترگمان]سرگرمی پنهانی او: شعبده بازی که شعبده بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rebecca's main hobby is trampolining.
[ترجمه گوگل]سرگرمی اصلی ربکا، ترامپولن زدن است
[ترجمه ترگمان]سرگرمی اصلی ربکا trampolining است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is not a hobby you should go in for unless you have plenty of money.
[ترجمه گوگل]این یک سرگرمی نیست که باید به آن بروید مگر اینکه پول زیادی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]این سرگرمی نیست که باید بروی، مگر اینکه پول زیادی داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Find a hobby or interest which enthuses you.
[ترجمه میم] سرگرمی یا علاقه ای بیابید که شما را به شوق بیاورد.
|
[ترجمه گوگل]سرگرمی یا علاقه ای را پیدا کنید که شما را مشتاق کند
[ترجمه ترگمان]یک سرگرمی یا علاقه پیدا کنید که به شما کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرگرمی (اسم)
amusement, sport, game, fun, engagement, entertainment, pastime, hobby, recreation, avocation, occupation, trade, metier

کار ذوقی (اسم)
hobby

اسب کوچک اندام (اسم)
hobby

مشغولیات (اسم)
pastime, hobby

انگلیسی به انگلیسی

• activity or occupation which is done for pleasure or amusement (i.e. stamp collecting, sewing)
a hobby is something that you enjoy doing in your spare time.

پیشنهاد کاربران

what is your hobby
با چی حال میکنی؟ دل مشغولی تو چیه؟
hobby ( n ) ( hɑbi ) =an activity that you do for pleasure when you are not working, e. g. Her hobbies include swimming and gardening.
hobby
hobby: سرگرمی
تفریح
Hiking is my favorite hobby.
پیاده روی های طولانی تفریح مورد علاقمه.
سرگرم کننده
فعالیت رفع بی حولگی
Recreation : تفریح
Leisure/Free Time : اوقات فراغت
Entertainment : سرگرمی
Hobby : تفنن
تعریف Hobby :
Regular activity that is done for enjoyment
یعنی کاری که مرتب و به تعداد زیاد توسط انسان انجام میشه به جهت کسب لذت
...
[مشاهده متن کامل]

تعریف Recreation :
something people do to relax or have fun : activities done for enjoyment
تعریف Entertainment :
amusement or pleasure that comes from watching a performer, playing a game, etc
Activity that holds attention or gives pleasure

Your favorite activity
کاری که در زمان استراحت انجام می دهیم.
کاری که با زور انجام نشود و با میل خود برای تفریح و سرگرمی انجام میشود
این جمله درسته
I skiing as a hobby

سلام دوستان عزیز بله همونطور که بقیه رفقا گفتن میشه سرگرمی یا کاری که در زمان آسودگی و اوقات فراغت انجام میشه مثلا my favorite hobby is play chess.
امید وارم ب دردتون خورده باشه با آرزوی موفقیت برای شما کاربران عزیز.
به معنا سرگرمی و تفریح
مثال
What is your favourite hubby's?

What you do regularly in your free time for enjoyment.
Supplementary Reach 4
watch TV and paint for my hobby, but my younger sister's only hobby is annoying me.
sport mans hobby is playing soccer
سرگرمی
, و این درسته؟
we went to park for hoppy
کارهای تفنّنی
What You Do Regularly In Your Free Time For Enjoyment
سرگرمی
سرگرمی
مثل
سرگرمی اخر هفته weekend hobby
What you do regularly in your free time for enjoyament
Activity you enjoy in your free time
فعالیت که هر کس آن را در اوقات آزاد خود انجام دهد.

سرگرمی
سرگرمی ، فعالیت سرگرم کننده
mr. clark's hobbies include hiking swimming and reading books
فعالیتی که هر کس دوست دارد آن را در اوقات فراقت به عنوان سرگرمی خود داشته باشد
He paints picture as a hobby
فعالیت سرگرم کننده
What you do regularly in your free time for enjoyament

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس