صفت ( adjective )
حالات: hoarser, hoarsest
مشتقات: hoarsely (adv.), hoarseness (n.)
حالات: hoarser, hoarsest
مشتقات: hoarsely (adv.), hoarseness (n.)
• (1) تعریف: of the voice, rough and weakened, as from excessive use or respiratory difficulties.
• مترادف: croaky, gravelly, gruff, husky, raspy, scratchy
• مشابه: cracked, froggy, grating, guttural, harsh, rough, throaty
• مترادف: croaky, gravelly, gruff, husky, raspy, scratchy
• مشابه: cracked, froggy, grating, guttural, harsh, rough, throaty
- Giving speeches had made the candidate's voice hoarse.
[ترجمه گوگل] ایراد سخنرانی صدای نامزد را خشن کرده بود
[ترجمه ترگمان] ایراد سخنرانی باعث شده بود که صدای کاندیدای مورد نظر خشن و خشن به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ایراد سخنرانی باعث شده بود که صدای کاندیدای مورد نظر خشن و خشن به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having such a voice.
• مترادف: croaky, raspy
• مترادف: croaky, raspy
- I'm still hoarse after having a cold recently.
[ترجمه سانا] من هنوز صدام گرفته بعد از سرما خوردگی که اخیرا داشتم|
[ترجمه David] بعد از سرماخوردگی اخیر هنوز صدام گرفته.|
[ترجمه گوگل] من بعد از سرماخوردگی اخیراً هنوز خشن هستم[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه این اواخر سرما خوردم هنوز دلخور هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید