hoarfrost

/ˈhɔːrfrɒst//ˈhɔːfrɒst/

معنی: ژاله، ژال، سرما ریزه، شبنم یخ زده، اریز، پژه
معانی دیگر: شبنم، سپید شبنم، شبنم ی  زده، بشم معمارى : شبنم یخزده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a white coating of tiny ice crystals that forms on the ground and other surfaces on some cold nights; frozen dew.

جمله های نمونه

1. A light hoarfrost covered the fields.
[ترجمه گوگل]یخ زدگی خفیف مزارع را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]سوز سردی صحرا را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He giveth snow like wool: scattered the hoarfrost like ashes.
[ترجمه گوگل]او برف را مانند پشم می بخشد و یخبندان را مانند خاکستر پراکنده می کند
[ترجمه ترگمان]او خود را مانند پشم نشان می دهد؛ the hoarfrost را مانند خاکستر پراکنده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Patches of hoarfrost under the firs sparkled rosy reflections.
[ترجمه گوگل]تکه های یخ زدگی زیر صنوبرها انعکاس های گلگون را می درخشید
[ترجمه ترگمان]تکه هایی از hoarfrost در زیر درختان کاج می درخشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Under the hoarfrost the slightest twig of birches is white.
[ترجمه گوگل]در زیر یخبندان کوچکترین شاخه غان سفید است
[ترجمه ترگمان]با اندک اندک شاخ و برگ درختان غان کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I open my eyes to a world clothed in the exquisite lace of hoarfrost.
[ترجمه گوگل]چشمانم را به دنیایی باز می کنم که در توری نفیس یخبندان است
[ترجمه ترگمان]چشمانم را به دنیایی باز می کنم که از the exquisite است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The reeds and rushes are deeply green, and the white dew is turned into hoarfrost.
[ترجمه گوگل]نی ها و راش ها عمیقا سبز هستند و شبنم سفید به یخ زدگی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]نی ها و نی ها خیلی سبز هستند و شبنم یخ زده به hoarfrost مبدل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The percentage of plate types ranges from 30 to 90 depending upon hoarfrost frequency.
[ترجمه گوگل]درصد انواع صفحات بسته به فرکانس یخ زدگی از 30 تا 90 متغیر است
[ترجمه ترگمان]درصد انواع صفحات از ۳۰ تا ۹۰ بسته به فراوانی hoarfrost متغیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ژاله (اسم)
dew, drizzle, heat drops, hoarfrost

ژال (اسم)
dew, hoarfrost

سرما ریزه (اسم)
frost, hoarfrost, rime

شبنم یخ زده (اسم)
hoarfrost, rime

اریز (اسم)
hoarfrost

پژه (اسم)
moss, hoarfrost

تخصصی

[عمران و معماری] برفک - بشم
[آب و خاک] شبنم یخ زده، سرماریزه
[زمین شناسی] برفک
[] بشمه، بشک

انگلیسی به انگلیسی

• frost, frozen dew, white frost

پیشنهاد کاربران

واژه مصوب معادل توسط مترجم
بلور شبنم
hoarfrost ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: بَشم
تعریف: نهشتی از یخ بلورهای به هم چسبیده که معمولاً به طور مستقیم بر روی اجسام نازکی که در معرض هوا قرار دارند تشکیل میشود
هواشناسی: ژاله
Dew شبنم
Frost شبنم یخزده
Hoarfrost شبنم یخزده پشکیده ( بشکیده )

بپرس