اسم ( noun )
• : تعریف: a collection or supply of something that is hidden, stored, or guarded, as for use at a later time or to keep it from being stolen; cache.
• مترادف: cache, reserve, stash, stockpile, store, supply
• مشابه: accumulation, provision, stock
• مترادف: cache, reserve, stash, stockpile, store, supply
• مشابه: accumulation, provision, stock
- The family keeps a hoard of food in the cellar in case of a disaster.
[ترجمه گوگل] خانواده در صورت بروز فاجعه انباری از مواد غذایی را در انبار نگهداری می کنند
[ترجمه ترگمان] خونواده ها یه عالمه غذا تو زیرزمین قایم می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خونواده ها یه عالمه غذا تو زیرزمین قایم می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police found a hoard of stolen goods in the warehouse.
[ترجمه گوگل] پلیس در این انبار انباری از کالاهای مسروقه کشف کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس یه عالمه محموله دزدی تو انبار پیدا کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلیس یه عالمه محموله دزدی تو انبار پیدا کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hoards, hoarding, hoarded
حالات: hoards, hoarding, hoarded
• : تعریف: to collect or save up as a hoard.
• مترادف: cache, pile, reserve, squirrel, stash, stockpile, store
• مشابه: accumulate, amass, collect, gather, heap, save
• مترادف: cache, pile, reserve, squirrel, stash, stockpile, store
• مشابه: accumulate, amass, collect, gather, heap, save
- Many people hoarded sugar when prices began to soar.
[ترجمه گوگل] زمانی که قیمت ها شروع به افزایش کرد بسیاری از مردم شکر را احتکار کردند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم در هنگام اوج گرفتن قیمت شکر را احتکار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم در هنگام اوج گرفتن قیمت شکر را احتکار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was a miser who hoarded his wealth.
[ترجمه گوگل] او بخیلی بود که ثروتش را احتکار کرد
[ترجمه ترگمان] او خسیس بود که ثروت خود را جمع آوری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او خسیس بود که ثروت خود را جمع آوری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: hoarder (n.)
مشتقات: hoarder (n.)
• : تعریف: to collect things as a hoard.
• مترادف: stockpile
• مشابه: accumulate, amass, collect, heap, pile, stock
• مترادف: stockpile
• مشابه: accumulate, amass, collect, heap, pile, stock