hit the panic button

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: (slang) to react frantically to a crisis.

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) start panicking, begin over-reacting

پیشنهاد کاربران

دستپاچه
اصطلاح خودمانی )
Hit/press/push the panic button
بیش از حد هیجان زده شدن، هول شدن، دستپاچه شدن، وحشت زده شدن!
مثال: The coach isn't going to hit the panic button just because we lost two games
قرار نیست سر مربی ( تیم ) وحشت زده شود فقط بخاطر اینکه ما دو تا بازی را باخته ایم!

بپرس