hit the nail on the head


(عمل یا سخن) به موقع و به جا انجام دادن، درست حق چیزی را ادا کردن، تیر را به نشان زدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to find exactly the right solution, expression, or explanation.

انگلیسی به انگلیسی

• hit a bullseye, hit the mark, hit it right on the button

پیشنهاد کاربران

درست وسط خال زدن
You hit the nail on the head when you said Tyler should get that lump on his foot checked out.
درست زدی وسط خال وقتی گفتی تایلر باید اون غده روی پاش رو معاینه کنه
زدی تو خال!
Get something exactly right
✍ Definition: To describe exactly what is causing a situation or problem.
✅ Example: You hit the nail on the head with your suggestion to improve the system.
🔸 معادل فارسی:
• درست گفتن
• عین حقیقت را گفتن
• به هدف زدن
• در محاوره: �زد به خال� یا �زد به هدف�
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اصلی – استعاری ) :** بیان دقیق حقیقت یا نکته ی اصلی بدون حاشیه.
...
[مشاهده متن کامل]

- مثال: *You really hit the nail on the head with that comment. *
تو با آن نظر واقعاً **زدی به خال**.
2. ** ( کاربردی – عمومی ) :** انجام یا گفتن چیزی به گونه ای که کاملاً درست و دقیق باشد.
- مثال: *Her analysis hit the nail on the head. *
تحلیل او کاملاً **به هدف زد**.
- - -
🔸 مترادف ها:
get it right – spot on – exactly correct – right on target

realize what the real reason is
به قول خودمون زدی تو خال
به درستی یا دقت چیزی را گفتن
زدی تو خال/حرف حق/باهات موافقم
مترادف براش:I couldn't agree more
I'm with u
U can say that again
to be absolutely correct
زدی تو خال
گل گفتی
زدن به هدف/خال - دقیقاً وضعیت یک مشکل را شرح دادن
🔴 to describe exactly what is causing a situation or problem
◀️ I think Mick hit the nail on the head when he said that what's lacking in this company is a feeling of confidence : به نظرم میک زد تو خال وقتی گفت چیزیکه این شرکت کم داره اعتماد بنفسه.
...
[مشاهده متن کامل]

کاملا درست گفتن
درست و دقیق به انجام رساندن ، زدی تو خال
حق مطلب را به درستی ادا کردن
گل گفتی
تو خال زدن
زدی به خال
زوی تو خال، درست فهمیدی، دقیقن

زدی به هدف ، زدی تو خال
درست متوجه شدن
وسط خال زدن
عامیانه ) دقیق به هدف زدن ، دقیقا متوجه شدن ( علت بروز مساله ای یا بوجود آمدن موقعیتی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)