hit the gas

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
گاز دادن / سرعت گرفتن / شتاب گرفتن / سریع شروع کردن
در زبان محاوره ای:
بزن بریم، گاز بده، تند راه بنداز، سریع شروع کن، وقت تلف نکن
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( رانندگی – واقعی ) :
فشار دادن پدال گاز برای افزایش سرعت خودرو
مثال: He **hit the gas** and sped away.
گاز داد و با سرعت رفت.
2. ( کنایی – استعاری ) :
شروع سریع یا افزایش شتاب در انجام کاری، پروژه ای، یا تصمیمی
مثال: After months of planning, they finally **hit the gas** on the campaign.
بعد از ماه ها برنامه ریزی، بالاخره کمپین رو با سرعت شروع کردن.
3. ( محاوره ای – انگیزشی ) :
دعوت به اقدام سریع، بی درنگ، یا با انرژی بالا
مثال: Let’s **hit the gas** and finish this project!
بزن بریم این پروژه رو تموم کنیم!
________________________________________
🔸 مترادف ها:
step on it – speed up – get going – accelerate – kick off – launch fast

گاز بده ( بعنی پاتو بزار روی پدال گاز و ماشینو به حرکت دربیار )