1 -
Sometimes insulting way of telling someone to go away, get lost, or leave you alone
گورتو گم کن، بزن به چاک، گمشو بیرون، تنهام بذار
2 -
To leave or depart, especially on foot
ترک کردن محلی یا عزیمت به جایی، به خصوص پای پیاده
... [مشاهده متن کامل]
We hit the bricks as soon as we saw the police.
3 -
To quit or lose a job, or to tell someone to do so
استعفاء دادن یا از دست دادن شغل یا اینکه کسی بگویدآن شغل را رها کنید.
He hit the bricks after he got fired.
You better shape up or you’ll be hitting the bricks.
4 -
To travel around, especially in search of something
سفر کردن، به خصوص در جستجوی چیزی
She hit the bricks looking for a new apartment.
گورتو گم کن، بزن به چاک، گمشو بیرون، تنهام بذار
2 -
ترک کردن محلی یا عزیمت به جایی، به خصوص پای پیاده
... [مشاهده متن کامل]
3 -
استعفاء دادن یا از دست دادن شغل یا اینکه کسی بگویدآن شغل را رها کنید.
4 -
سفر کردن، به خصوص در جستجوی چیزی
بزن ب چاک . .
بزن به چاک ( یه اصطلاح هست )
بزن به چاک!