hit rock bottom
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
به ته خط رسیدن / سقوط کامل / افتادن به پایین ترین نقطه
در زبان محاوره ای:
ته خط، ته چاه، داغون شدن، به آخر رسیدن، دیگه هیچی نمونده
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( روان شناختی – درونی ) :
رسیدن به پایین ترین نقطه ی احساسی، روانی، یا رفتاری؛ جایی که فرد احساس می کنه همه چیز از دست رفته و هیچ امیدی باقی نیست
مثال:
After losing his job and family, he finally **hit rock bottom**.
بعد از اینکه کار و خانواده شو از دست داد، بالاخره به ته خط رسید.
2. ( فرهنگی – نمادین ) :
در روایت های درمان اعتیاد، نقطه ای که فرد باید بهش برسه تا تغییر واقعی رو شروع کنه؛ لحظه ی بیداری از دل سقوط
مثال:
Many addicts don’t seek help until they **hit rock bottom**.
خیلی از معتادها تا ته خط نرسن دنبال کمک نمی رن.
3. ( استعاری – دراماتیک ) :
برای توصیف هر نوع فروپاشی—مالی، احساسی، اجتماعی، یا معنوی؛ نماد لحظه ای که دیگه چیزی برای از دست دادن نیست
مثال:
The company **hit rock bottom** after the scandal.
اون شرکت بعد از رسوایی به ته چاه افتاد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
reach the lowest point – crash – break down – fall apart – bottom out
به ته خط رسیدن / سقوط کامل / افتادن به پایین ترین نقطه
در زبان محاوره ای:
ته خط، ته چاه، داغون شدن، به آخر رسیدن، دیگه هیچی نمونده
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( روان شناختی – درونی ) :
رسیدن به پایین ترین نقطه ی احساسی، روانی، یا رفتاری؛ جایی که فرد احساس می کنه همه چیز از دست رفته و هیچ امیدی باقی نیست
مثال:
بعد از اینکه کار و خانواده شو از دست داد، بالاخره به ته خط رسید.
2. ( فرهنگی – نمادین ) :
در روایت های درمان اعتیاد، نقطه ای که فرد باید بهش برسه تا تغییر واقعی رو شروع کنه؛ لحظه ی بیداری از دل سقوط
مثال:
خیلی از معتادها تا ته خط نرسن دنبال کمک نمی رن.
3. ( استعاری – دراماتیک ) :
برای توصیف هر نوع فروپاشی—مالی، احساسی، اجتماعی، یا معنوی؛ نماد لحظه ای که دیگه چیزی برای از دست دادن نیست
مثال:
اون شرکت بعد از رسوایی به ته چاه افتاد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
کفگیر به ته دیگ رسیدن ( اصطلاح )
همچنین hit the rocks
To encounter an especially difficult, troubled, or low point, as in a relationship or some pursuit
We'd been great friends for nearly 10 years, but our friendship has hit the rocks lately
... [مشاهده متن کامل]
به پایان/انتها رسیدن ( معولا یک رابطه )
به کم ترین حد خودش رسیدن
به اوج بدبختی رسیدن
مثال:
We'd been great friends for nearly 10 years, but our friendship has hit the rocks lately
برای ده سال باهم دوست بودیم اما دوستیمون این اواخر به ته خط رسیده ( به کمترین حد خودش رسیده )
When my girlfriend asked me to move out of our flat and end our relationship, I hit rock bottom
وقتی دوس دخترم ازم خواست که از آپارتمانمون برم و ارتباطمون رو تموم کنیم ( کات کنیم ) ، به اوج بدبختی رسیدم
... [مشاهده متن کامل]
به پایان/انتها رسیدن ( معولا یک رابطه )
به کم ترین حد خودش رسیدن
به اوج بدبختی رسیدن
مثال:
برای ده سال باهم دوست بودیم اما دوستیمون این اواخر به ته خط رسیده ( به کمترین حد خودش رسیده )
وقتی دوس دخترم ازم خواست که از آپارتمانمون برم و ارتباطمون رو تموم کنیم ( کات کنیم ) ، به اوج بدبختی رسیدم
... [مشاهده متن کامل]
به ته خط رسیدن ( معمولا در اعتیاد منظور هست )
پایین ترین و کم ترین مقدار ممکن
فاتحش خوندس.
به ته خط رسیدن
نهایت بدبختی
به پیسی خوردن
به پیسی خوردن