نرخ موفقیت ( میزان موفقیت در رسیدن به یک هدف یا نتیجه مطلوب ) - اسم
The sales team achieved a high hit rate last quarter
نرخ بازدید ( تعداد دفعاتی که یک آیتم خاص، مثل یک صفحه وب یا تبلیغ، دیده یا کلیک میشه ) - اسم
... [مشاهده متن کامل]
We need to improve the hit rate of our online ads
نرخ اصابت ( درصد گلوله هایی که به هدف می خورن ) - اسم
The sniper had an impressive hit rate
نرخ یافتن داده ( درصد درخواست هایی که با موفقیت داده مورد نظر رو در حافظه پنهان یا پایگاه داده پیدا می کنن ) - اسم
A higher cache hit rate speeds up the application
نرخ بازدید ( تعداد دفعاتی که یک آیتم خاص، مثل یک صفحه وب یا تبلیغ، دیده یا کلیک میشه ) - اسم
... [مشاهده متن کامل]
نرخ اصابت ( درصد گلوله هایی که به هدف می خورن ) - اسم
نرخ یافتن داده ( درصد درخواست هایی که با موفقیت داده مورد نظر رو در حافظه پنهان یا پایگاه داده پیدا می کنن ) - اسم
نرخ موفقیت، نرخ صحت