🔸 معادل فارسی:
وارد دوره ی سخت شدن / دچار مشکل شدن / به بحران خوردن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – فردی ) :
تجربه ی دوره ای دشوار در زندگی شخصی، مثل افسردگی، جدایی، یا سردرگمی
... [مشاهده متن کامل]
مثال: They hit a rough patch in their marriage.
رابطه شون وارد یه دوره ی سخت شده.
2. ( اجتماعی – اقتصادی ) :
دوره ای از بحران، رکود، یا چالش در کسب وکار، اقتصاد، یا روابط عمومی
مثال: The company hit a rough patch after losing its biggest client.
شرکت بعد از از دست دادن بزرگ ترین مشتریش دچار بحران شد.
3. ( استعاری – روایی ) :
توصیف لحظه ای از افت، درگیری، یا ناپایداری در مسیر موفقیت یا ثبات
مثال: He’s hit a rough patch but he’ll bounce back.
الان تو دوره ی سختیه ولی دوباره بلند می شه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
go through a tough time – struggle – face hardship – be in a slump – hit trouble – go downhill
وارد دوره ی سخت شدن / دچار مشکل شدن / به بحران خوردن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – فردی ) :
تجربه ی دوره ای دشوار در زندگی شخصی، مثل افسردگی، جدایی، یا سردرگمی
... [مشاهده متن کامل]
مثال: They hit a rough patch in their marriage.
رابطه شون وارد یه دوره ی سخت شده.
2. ( اجتماعی – اقتصادی ) :
دوره ای از بحران، رکود، یا چالش در کسب وکار، اقتصاد، یا روابط عمومی
مثال: The company hit a rough patch after losing its biggest client.
شرکت بعد از از دست دادن بزرگ ترین مشتریش دچار بحران شد.
3. ( استعاری – روایی ) :
توصیف لحظه ای از افت، درگیری، یا ناپایداری در مسیر موفقیت یا ثبات
مثال: He’s hit a rough patch but he’ll bounce back.
الان تو دوره ی سختیه ولی دوباره بلند می شه.
________________________________________
🔸 مترادف ها: