hit a brick wall

پیشنهاد کاربران

be unable to make progress
به در بسته خوردن
Also:
Come up against a brick wall
run into a brick wall
برخورد با یه مانع/سد/ مشکل بزرگی که قابل فائق آمدن نیست و در نتیجه باعث متوقف شدن یا پایان گرفتن کار/برنامه میشه
To face/encounter a hindrance/obstacle/problem that stops your progress or ends it
...
[مشاهده متن کامل]

, There were times when we all hit that brick wall and wanted our own space again

( اصطلاح ) : حین انجام کاری به مشکل خیلی بزرگ و غیرقابل حلی برخوردن.
به سد برخوردن.
https://idioms. thefreedictionary. com/hit a brick wall

بپرس