history

/hɪstr̩i//ˈhɪstr̩i/

معنی: تاریخچه، سابقه، تاریخ، پیشینه، بیمارنامه
معانی دیگر: سرگذشت، شرح، گذشته، کار شده (که دیگر نمی شود آن را عوض کرد)، (ادبیات) داستان، (نادر) شرح علمی، سابقه ی پزشکی، پیشینه ی درمانی (تاریخچه ی بیماری ها و درمان های هر نفر)، طب بیمارنامه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: histories
(1) تعریف: a chronological narrative of past events.
مترادف: chronicle
مشابه: account, chronology, commentary, narrative, review, story

- He wrote a history of the Vietnam War.
[ترجمه fati] او تاریخچهٔ جنگ ویتنام را نوشت
|
[ترجمه asal ARMY] او یک تاریخچه از جنگ ویتنام را نوشت.
|
[ترجمه bardia] او تاریخچه ی جنگ ویتنام را نوشت.
|
[ترجمه ممد خفن] او تاریخچه ای از جنگ ویتنام نوشت
|
[ترجمه Amir] او یک تاریخچه از جنگ ویتنام نوشت
|
[ترجمه Vena] او ( آن پسر ) تاریخچه ای از جنگ ویتنام نوشت
|
[ترجمه گروه AAMM] او تاریخ جنگ ویتنام را نوشت
|
[ترجمه گوگل] او تاریخ جنگ ویتنام را نوشت
[ترجمه ترگمان] او تاریخ جنگ ویتنام را نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the branch of knowledge that deals with past events.
مشابه: anthropology, archaeology, chronology

(3) تعریف: the existing written record of past events.
مترادف: annals, chronicle, record
مشابه: archives, chronology

(4) تعریف: an interesting record of events, esp. in relation to a person, place, thing, or family.
مترادف: account, saga
مشابه: memorabilia, r�sum�, recollection, story

- Their family farm has quite a history.
[ترجمه گوگل] مزرعه خانوادگی آنها تاریخچه ای کامل دارد
[ترجمه ترگمان] مزرعه خانوادگی آن ها تاریخچه کاملی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: past events considered as having little present significance.
مترادف: past
مشابه: bygone, yesterday

- His early success is now history.
[ترجمه naoom] موفقیت اولیه ی او اکنون به تارخ پیوسته است
|
[ترجمه گوگل] موفقیت اولیه او اکنون به تاریخ پیوسته است
[ترجمه ترگمان] موفقیت اولیه او اکنون تاریخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. history deals with past events
تاریخ با رویدادهای گذشته سر و کار دارد.

2. history is not merely a sum of events
تاریخ تنها مجموعه ای از رویدادها نیست.

3. history repeats itself
تاریخ تکرار می شود.

4. history will prove the mendacity of his claims
تاریخ دروغ بودن ادعاهای او را ثابت خواهد کرد.

5. a history buff
علامه ی تاریخ

6. a history of iran
تاریخ ایران

7. a history of literary criticism in america
تاریخ نقد ادبی در امریکا

8. a history of scientific endeavors in the last two centuries
تاریخ تلاش های علمی در دو سده ی اخیر

9. a history of the english language
تاریخ زبان انگلیسی

10. a history of the fine arts in iran
تاریخ هنرهای زیبا در ایران

11. a history of the life and adventures of mulla nasroldin
تاریخچه ی زندگی و ماجراهای ملانصرالدین

12. iranian history
تاریخ ایران

13. medieval history
تاریخ قرون وسطی

14. my history is good but i forget chronology
تاریخ من خوب است ولی تقدم و تاخر رویدادها را فراموش می کنم.

15. my history paper is due next week
هفته آینده پروژه ی تاریخ را باید تحویل دهم.

16. natural history
تاریخ طبیعی

17. sacred history
تاریخ مذهبی

18. the history professors convened their first departmental meeting
استادان تاریخ اولین جلسه ی گروه خود را تشکیل دادند.

19. case history
(روان شناسی و غیره) سرگذشت،پژوهه،سابقه ی پرونده،خلاصه پرونده،سوابق،شرح حال

20. make history
کار مهم کردن،کار قابل ذکر در تاریخ انجام دادن

21. a comprehensive history of america
تاریخ مبسوط امریکا

22. a literary history
تاریخ ادبی

23. a voluminous history of england
تاریخ چند جلدی انگلستان

24. an old history professor who was woolly on dates
استاد کهنسال تاریخ که تاریخ ها را قاتی می کرد

25. an outline history of the u. s.
تاریخ مختصر امریکا

26. he used history as a crystal ball to see into the future
او از تاریخ برای پیش بینی آینده استفاده کرد.

27. the strange history of my hat
ماجرای شگفت انگیز کلاه من

28. they teach history mainly to magnify their own country
تاریخ را بیشتر برای این درس می دهند که کشور خود را بزرگ کنند.

29. to divide history into different epochs
تاریخ را به دوره های مختلف تقسیم کردن

30. we have history in the second period
زنگ دوم تاریخ داریم.

31. annals of american history
مجله ی رویدادها و اخبار راجع به تاریخ امریکا،رویدادنامه های امریکا

32. chairman of the history department
رئیس بخش تاریخ (دانشگاه)

33. cyrus is reading history at cambridge
سیروس در دانشگاه کمبریج تاریخ می خواند.

34. great characters in history
شخصیت های بزرگ تاریخ

35. i like modern history better than ancient history
من تاریخ نوین را بیشتر از تاریخ کهن دوست دارم.

36. the election is history now
حالا دیگر آن انتخابات شده است.

37. the pages of history
رویدادهای تاریخ

38. the twists of history
پیچ و خم های تاریخ

39. go down in history
در تاریخ ذکر شدن

40. a distorted view of history
برداشت تحریف شده ای از تاریخ

41. a one-time professor of history
استاد پیشین تاریخ

42. a panorama of american history
چشم اندازی از تاریخ امریکا

43. a sometime professor of history at a nearby unviersity
کسی که مدتی در یک دانشگاه مجاور استاد تاریخ بود

44. a story which parallels history
داستانی که با تاریخ مطابقت دارد

45. at this juncture in history
در این برهه از تاریخ

46. he is majoring in history
رشته ی اصلی تحصیلی او تاریخ است.

47. his intimacy with british history
بصیرت او در تاریخ انگلستان

48. in a narrower sense, history is a record of human events
به معنی محدودتری،تاریخ عبارتست از ثبت رویدادهای بشری.

49. new readings of canadian history
برداشت های جدیدی از تاریخ کانادا

50. remove the vagueness from history and give it reality
ابهام را از تاریخ بزدا و آن را دارای واقعیت کن.

51. the evolution in human history toward perfection
تکامل تدریجی تاریخ بشر به سوی کمال

52. the groundworks of british history
پایه های تاریخ انگلیس

53. the novel describes the history of the love and vengeance of a blind man
آن رمان داستان عشق و انتقام مرد کوری را بیان می کند.

54. the students' interest in history has petered out
علاقه ی شاگردان به تاریخ کاهش یافته است.

55. their bravery will make history
شجاعت آنان در تاریخ خواهد آمد.

56. to receive instruction in history
در تاریخ آموزش دیدن

57. unparalleled event in the history of our nation
یک رویداد بی سابقه در تاریخ ملت ما

58. a black chapter in the history of iran
فصلی تاریک در تاریخ ایران

59. a bright point in the history of british letters
نقطه ی درخشانی در تاریخ ادب انگلیس

60. a decisive moment in the history of a nation
لحظه ای سرنوشت ساز در تاریخ یک ملت

61. a discovery that made medical history
کشفی که در تاریخ پزشکی ثبت است

62. a disordered country with a history of successive revolutions
کشوری پرآشوب با سابقه ی انقلاب های پی درپی

63. an attempt to trace the history of this revolution
کوششی برای ردیابی تاریخ این انقلاب

64. an exciting period in the history on our nation
دورانی پرشور در تاریخ ملت ما

65. an unhappy moment in our history
لحظه ای ناگوار در تاریخ ما

66. he got a "d" in history
او در تاریخ ((د)) گرفت.

67. he got a c in history
او در تاریخ جیم گرفت.

68. he pretty well hashed the history of that war
او در نوشتن تاریخ آن جنگ حسابی گند زد.

69. he will go down in history as a cowardly commander
تاریخ از او به عنوان یک فرمانده ترسو یاد خواهد کرد.

70. in the course of human history
در طول تاریخ بشر

مترادف ها

تاریخچه (اسم)
annals, history, record, chronicle, case history, memoir, vita

سابقه (اسم)
antecedent, limit, service, heretofore, past, reputation, fame, history, record, precedent, background, prescription, foretime, backward, limitation, repute, standing

تاریخ (اسم)
era, history, date

پیشینه (اسم)
past, history, record

بیمارنامه (اسم)
history

تخصصی

[کامپیوتر] تاریخچه .

انگلیسی به انگلیسی

• events of the past; written narrative of past events
you can refer to the events of the past as history.
history is also the study of the past.
a history is a description of the important events that have happened in a particular subject.
someone's history is a set of facts or a particular fact that is known about their past.
see also natural history.

پیشنهاد کاربران

history=to leave. . no longer exist
history ( something in the past ) I don’t have any ideas where my old boyfriend is. He’s history.
چیزی که گذشته و فراموش شده
روند
سیرتکاملی
تاریخ
مثال: She studied history in college.
او در دانشگاه تاریخ مطالعه کرد.
تاریخ
تاریخچه، سابقه، پیشینه، ( طب ) بیمار نامه
ببینید دوستان معنی تاریخ رو خود سایت داره. معنایی رو پیشنهاد بدید که خودتون در یک بافت دیدید و سایت نداره. مثلا یکی از معانی history روند یا سیر شکل گرفتن یا تغییر یک پدیده هستش. مثال
history of literature همه جا به معنای تاریخ ادبیات نیست. در بعضی بافتها باید به سیر و روند تغییر و تحول ادبیات ترجمه بشه.
...
[مشاهده متن کامل]

history:تاریخ
historical: تاریخی
History repeats itself
تاریخ تکرار میشود
History
تاریخ، تاریخچه ، سرگذشت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : history / historian / historicism
✅️ صفت ( adjective ) : historic / historical
✅️ قید ( adverb ) : historically
● تاریخ، تاریخچه، گذشته، عقبه، پیشینه
● موضوع، ماجرا، اتفاق
● داستان
● سابقه
● پیش آمدهای گذشته
رویدادهای گذشته
History
ویستار، ویستاره ( فارسی )
Date
هنگامه ( فارسی )
تاریخ ( عربی، برای هردو مفهوم به کار می رود. ممکن است برساخته از دیریک / دیروک در زبان های ایرانی باشد )
ماجرا
History:تاریخچه
مثال :she has ahard ezam to the history and its very hard
تاریخچه !
یک معنای کوچه بازاری داره که میشه ( من رفتم )
مثال=I am history
یا I am off
یاI am gone
تاریخچه
درس تاریخ
سابقه
تاریخچه یا تاریخ
history is a bout past of somethings:
for example:my sister always reads a bout history of ice cream and she knows who invented first ice cream. . . . and where did it invent
History is also the study of the past
history mean
*all the things that happened in the past*
تاریخچه ، تاریخ.
History:All the things that happened in the past.
دامپزشکی و علوم دامی
تاریخچه دام
پیشینه ، عقبه
سلام دوست من،
تاریخ، تاریخچه، سابقه :History
توضیح به انگلیسی:
. Study about past events

تاریخ
Allthing that happend in the past called historical

ذره شبیه سازی شده
I'M history به معنی من رفتم
تاریخ باستان

The subjuct called all of thing happend in past
تاریخی ( ژانر سینما )
تـــــآریخ: )
قدمت
All the things that happend in the past
the story of what happend in the past is called history
it call about past
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس