historiographer

/hɪˌstɔːriːˈɑːɡrəfər//ˌhɪstɔːrɪˈɒɡrəfə/

معنی: مورخ
معانی دیگر: تاریخ نگار، تاریخ نویس، مور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who specializes in analyzing, teaching, or developing the techniques, principles, and theories of historical scholarship.

(2) تعریف: a historian, esp. one commissioned to write a particular history, as of an institution.

جمله های نمونه

1. The mentioned factors of the historiographer culture formation reflected in Wen Xin Diao Long, are a characteristic of Chinese traditional theory of literature and art.
[ترجمه گوگل]عوامل ذکر شده در شکل‌گیری فرهنگ تاریخ‌نگار که در ون شین دیائو لانگ منعکس شده است، از ویژگی‌های نظریه سنتی چینی ادبیات و هنر است
[ترجمه ترگمان]عوامل ذکر شده در شکل گیری فرهنگ تاریخی که در Wen ژین ژین ژین بیکوف منعکس شده است، مشخصه نظریه سنتی ادبیات و هنر چین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Maksim Ksuta is a collagist, portrait painter and historiographer who graduated from the the Moscow State Aviation Technological University.
[ترجمه گوگل]ماکسیم کسوتا یک کلاژیست، نقاش پرتره و تاریخ نگار است که از دانشگاه فنی هوانوردی دولتی مسکو فارغ التحصیل شده است
[ترجمه ترگمان]ماکسیم Ksuta نقاش برجسته ای است که از دانشگاه فن آوری هوانوردی مسکو فارغ التحصیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The mentioned factors of the historiographer culture formation reflected in Wen Xin Diao Long, are a characteristic of Chinese traditional theory of literature and. . .
[ترجمه گوگل]عوامل مذکور در شکل‌گیری فرهنگ تاریخ‌نگار که در ون شین دیائو لانگ منعکس شده است، از ویژگی‌های نظریه سنتی ادبیات چینی است
[ترجمه ترگمان]عوامل ذکر شده در شکل گیری فرهنگ تاریخی که در Wen ژین ژین ژین بیکوف منعکس شده است، مشخصه تئوری سنتی چینی ادبیات و
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Therefore, as to the true history, no historiographer could depict it clearly within one or two words.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در مورد تاریخ واقعی، هیچ تاریخ نگاری نتوانست آن را به وضوح در یک یا دو کلمه به تصویر بکشد
[ترجمه ترگمان]از این رو، همانند تاریخ واقعی، هیچ مورخ نمی تواند آن را به طور واضح در عرض یک یا دو کلمه به تصویر بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Zhang Xuecheng is a famous historiographer and bibliographer in Qing Dynasty.
[ترجمه گوگل]ژانگ ژوئچنگ، تاریخ‌نگار و کتاب‌شناس مشهور در سلسله چینگ است
[ترجمه ترگمان]ژانگ Xuecheng در دودمان چینگ a و bibliographer مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Though itch culture, historiographer culture and scholars' culture have strict limits on the forms of culture from phylogeny, they can he reflected in "Li Sao".
[ترجمه گوگل]گرچه فرهنگ خارش، فرهنگ تاریخ‌نگار و فرهنگ دانشمندان محدودیت‌های سختی بر اشکال فرهنگ از تبارشناسی دارند، اما او می‌تواند در «لی سائو» منعکس شود
[ترجمه ترگمان]اگر چه فرهنگ خارش، فرهنگ تاریخی و فرهنگ محققان محدودیت های شدیدی بر اشکال فرهنگ نژادی دارد، آن ها می توانند در \"لی سائو\" \" منعکس شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It reflected Huang Daozhou's strong sense of historiographer, and implied the traditional paradigm in Book of Changes-intelligent satirical expostulation.
[ترجمه گوگل]این حس قوی هوانگ دائوژو از تاریخ‌نگار را منعکس می‌کند، و الگوی سنتی را در کتاب تغییرات - تبیین طنز هوشمندانه، متضمن می‌کند
[ترجمه ترگمان]این اثر، حس قوی historiographer Daozhou را منعکس می کند، و الگوی سنتی را در کتاب تغییرات satirical و expostulation به کار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then why should historiographer write the sentence repeatedly at the opening or when each emperor ascended the throne?
[ترجمه گوگل]پس چرا تاریخ نگار باید این جمله را در افتتاحیه یا زمانی که هر امپراتور بر تخت می نشیند، مکرر بنویسد؟
[ترجمه ترگمان]پس چرا تاریخ را به طور مکرر در مراسم افتتاحیه و یا هنگامی که هر امپراطور بر تخت سلطنت می نشیند، بنویسد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Involving historiographer culture, imperial examination culture, religious culture and many other respects, in which commercial culture can be compared to a exotic flower.
[ترجمه گوگل]شامل فرهنگ تاریخ نگار، فرهنگ معاینه شاهنشاهی، فرهنگ مذهبی و بسیاری موارد دیگر است که در آنها فرهنگ تجاری را می توان به یک گل عجیب و غریب تشبیه کرد
[ترجمه ترگمان]Involving فرهنگی، فرهنگ بررسی امپراتوری، فرهنگ مذهبی و بسیاری از جنبه ها، که در آن فرهنگ تجاری را می توان با یک گل غیر بومی مقایسه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. More interesting is that the new film written by martial arts add a special history historiographer leaves, the figure is set to money eyes, who Writing Whose money on "corrupt", highly ironic.
[ترجمه گوگل]جالب تر این است که فیلم جدید نوشته شده توسط هنرهای رزمی اضافه کردن یک تاریخ نگار ویژه تاریخ برگ، این رقم به چشم پول، که نوشتن پول در "فاسد"، بسیار کنایه آمیز تنظیم شده است
[ترجمه ترگمان]جالب تر از آن این است که فیلم جدید که توسط هنرهای رزمی نوشته شده، تاریخ خاصی را به عنوان تاریخ تاریخ به تاریخ اضافه می کند، که این رقم برای نگاه پول تنظیم شده است، کسی که پول آن را بر روی \"فاسد\" و بسیار کنایه آمیز می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The article aims at revealing relations between history compiling, historiographer and times through inspecting compiling feature in NEW HISTORY FIVE KINGDOMS.
[ترجمه گوگل]هدف این مقاله از طریق بررسی ویژگی گردآوری در تاریخ جدید پنج پادشاهی، آشکار کردن روابط بین تاریخ گردآوری، تاریخ نگار و زمان است
[ترجمه ترگمان]هدف از این مقاله آشکار کردن روابط بین تدوین تاریخ، تاریخ تاریخ و زمان از طریق بررسی ویژگی در تاریخ جدید ۵ kingdoms می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The style of Laozi was related with the warning tradition of Chu and the historiographer profession of Laozi.
[ترجمه گوگل]سبک لائوزی با سنت هشدار دهنده چو و پیشه تاریخ نگاری لائوزی مرتبط بود
[ترجمه ترگمان]سبک of مربوط به سنت هشدار چو و حرفه خبرنگاری of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For the first, he had realized a transit from a patriot to a Marxist, which was the same road that a group of advanced historiographer had experienced in the 20th century.
[ترجمه گوگل]برای اولین بار، او گذر از یک میهن پرست به یک مارکسیست را درک کرده بود، که همان جاده ای بود که گروهی از تاریخ نگاران پیشرفته در قرن بیستم تجربه کرده بودند
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار متوجه شد که از یک میهن پرست به یک مارکسیستی برخورد کرده است، که همان جاده ای است که گروهی از تاریخ نگاران پیشرفته در قرن بیستم تجربه کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The reason for the forming of his poetics system lies in that his consciousness of responsibility as historiographer and emphasis on the practical knowledge of managing state affairs.
[ترجمه گوگل]علت شکل‌گیری نظام شعری او در این است که مسئولیت‌پذیری او به‌عنوان تاریخ‌نگار و تأکید بر دانش عملی اداره امور کشور است
[ترجمه ترگمان]دلیل تشکیل این نظم، در آن نهفته است که آگاهی او از مسیولیت به عنوان historiographer و تاکید بر دانش عملی مربوط به مدیریت امور دولتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مورخ (اسم)
historian, historiographer

انگلیسی به انگلیسی

• historian, one who writes a chronicle of historic events, writer of an official history (of a group, person, etc.)

پیشنهاد کاربران

بپرس